مجله نوجوان 173 صفحه 10

یاد دوست روح الله حسینی دوست دارم اولین شهید جماران، من باشم گفتم « از تلویزیون آمریکا برای مصاحبه آمدهاند.» گفت: « امروز جمعه است؛ روز دعای ندبه و غسل جمعه است. مصاحبه را بگذارید برای وقت دیگری.» دعایش را خواند، غسلش را کرد، ناخنهایش را گرفت و چند دقیقه­ای قدم زد. گفت: « حالا اگر خبرنگار هنوز می-خواهد مصاحبه بگیرد، من فرصت دارم.» خبرنگارها رفته بودند. قرار بود مصاحبه در اخبار ساعت 8 آمریکا پخش شود. *شب کریسمس، امام گفت: « عید مسیحیهاست؛ برای همسایهها هدیه­ای بگیرید. بگویید خمینی تولد حضرت مسیح را تبریک می­گوید.» برای شش تا خانواده­ای که همسایة­مان بودند، شیرینی خریدند. امام گفت: « گل هم بگیرید» گل هم گرفتند. احمد آقا شبانه هدیه را برد دم خانههایشان همسایهها، هم تعجب کرده بودند و هم خوشحال شده بودند هدیههایشان را به هم نشان می­دادند و می­گفتند: « ببین آیت الله خمینی چی فرستاده!» صبح جلوی خانة امام پر از واحدهای سیار تلویزیونی و خبرنگارهایشان. می­خواستند بدانند چرا امام که مسلمان است برای عید مسیحیها هدیه داده. همراهان امام ماجرا را به ایشان گفتند. آمد چرایش را به ایشان گفت و رفت فردایش انجمن کلیساها نامة تشکر فرستاد.