حامد قاموس مقدم
تماشا خانه
قصة غمگین ِ شادی !
طنز و کمدی و خنده برای مردم ایران، همیشه جذّاب و دلخواه
بوده است. در طول تاریخ به دلیل فشارها و مشکلاتی که معمولاً از
طرف دولتهای داخلی و دشمنان خارجی بر مردم ایران وارد شده
است، شرایط اجتماعی و اقتصادی، فرصت خندیدن را از مردم
گرفته است و آنچه بیش از هر چیز گریبان مردم را گرفته، اشک
و آه و عقدههایی بوده که گلوی آنها را فشرده است.
در این میان طنز و کمدی موقعیتی خوب برای مردم بوده که
از آن استقبال خوبی هم شده است. از سوی دیگر معمولاً به دلیل
همان فشارها نبودن آزادیهای فردی، انتقادها و حرف دل مردم
در مجرای طنز جاری میشد تا امنیت آنها را تأمین کند و همچنین
حرف دلشان را به گوش دیگران برساند.
واژهای به نام «تماشا »
امروز از هر بچّه کوچولویی که تازه
زبان باز کرده است، بخواهید «تماشا»
کند، چشمان کوچک معصومش را به
چشم شما میدوزد و زُل زُل شما را
نگاه میکند و حتماً پیش خودش به
چند و چون عقل شما فکر میکند.
سالهایی دور « تماشا » به معنی «قدم
زدن » بود. کم کم این کلمه به مفهوم
«تفرّج و تفریح » و « دیدن هر چیز
دیدنی » به کار میرفت.
بعدها واژة «تماشا » به مجموعة
خرده نمایشهایی گفته میشد که
در تجمع عصرانة مردم در میدانها
بازی میشد و عبارت بود از بازیهای
مسخرگان و رقص آواز هجو آلود
مطربهای دوره گرد. انواع معرکه یا
هنگامهها از جمله بازیهای دلقکان و
لودهها و لوطیها و به رقص آوردن
جانورانی چون خرس و گرگ و غیره
و وا داشتن آنها به تقلید، بند بازی و
چشم بندی.
کلمة « تماشاگاه » « تماشاخانه »
هم که به معنای جایگاه اجرای این
نمایشهاست، از همین کلمه به وجود
آمده است، مردم کوچه و بازار به
اجراکنندگان این نمایشهای سرگرم
کننده، «لوطی » میگفتند و در زبان
ادبی به آنها « بازیگر » می-گفتند.
دانشمندانی مانند فارابی،ابن سینا،
ابن رشد و ابوبشر حتی سعی کردند
کتابهای یونانی-ای را که در مورد
نمایش بود به عربی ترجمه کنند و
اصطلاحات نمایشی را به صورت علمی
ترجمه کنند ولی مردم عامی از کلمات
ابداعی خودشان استفاده می-کردند و
کاری به کار آنها نداشتند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 173صفحه 24