افسون حضرتی
مجتبی جباری: ای کاش بیشترقدر می دانستم
این روزها مجتبی جباری غمگینترین روزهای زندگی خود را سپری میکند، وی هیچ
زمان فکر نمیکرد که گاهی در اوج خوشی میتوان لحظههای تلخ را دید و حس کرد
و به خاطر سپرد. فاصلۀ خنده و گریۀ مجتبی جباری آن قدر کوتاه بود که کاری به
غیراز اشک در ماتم ازدست دادن پدرخود ندارد.
شیرینی قهرمانی با استقلال، آن هم زمانی که وی به پدرش قول داده بود که با
مدال و جام قهرمانی به خانه برگردد، به کامش تلخ شد. امروز مدال و جام هستند
اما خبری از پدرش نیست. با گذشت نزدیک به چهل روز از این حادثۀ تلخ، وی
تلخی این روزها را زیردندان مزه مزه میکند.
بازی برجستهای انجام دادید.
قبل از روز مسابقه به پدرم قول داده
بودم که یکی از بهترین بازیهایم را
انجام دهم. پدرم از علاقمندان فوتبال
بود و همیشه کار مرا دنبال میکرد.
حتی به من گفت مطمئن است که
استقلال قهرمان جام حذفی میشود.
پدرم معتقد بود که حتی با تلاش زیاد
میتوانم در تیم ملی هم به جایگاه ثابتی دست پیدا کنم. خیلی آرزو داشت که بازیهای تیم ملی را ببیند ولی انگار
سرنوشت چیزدیگری مقدرکرده بود.
برای شادی روح پدرتان باید تلاش
مضاعفی داشته باشید.
دقیقاً با اینکه حال و احوال خوبی
ندارم ولی تمرینات را با تیم استقلال
ادامه میدهم. بودن در جمع دوستانم
که در این مدت هم به من لطف
زیادی داشتند و اجازه ندادندکه تنها
بمانم، به من کمک میکند که بتوانم یا
شرایط پیش آمده کنار بیایم. هر روز
اتفاق تلخ و ناگوار بود و همه را
متأسف کرد.
(باگریه) ببینید من چه میکشم
و چقدر قصه میخورم.
مسؤولان باشگاه استقلال از
موضوع خبرداشتند؟
خانوادهام آنها را در جریان
گذاشته بودند و بر اساس
هماهنگی که از قبل با هم داشتند،
قرار شد بعد از مسابقه به من بگویند.
مربیان استقلال به وجودم در
بازی احتیاج داشتند و علی رغم
اینکه همه میگویند به من باید خبر
میدادند، فکر میکنم بهترین تصمیم
گرفته شد اما به حال من چه فرقی
میکند؟
دوربینهای تلویزیونی هم خیلی به
عکس العملهای شما توجه میکردند.
فکر کنم خبرنگاران و عکاسان و
فیلمبرداران هم در جریان بودند. فقط
قرار بود من خبر نداشته باشم.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 178صفحه 30