مجله نوجوان 178 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 178 صفحه 26

لطفا با لهجه مشهدی بخوانید: قاسم رفیعا فردا جمعه نیست را باز کرد و گفت: آقایان و خانمها از محضر همۀ شما معذرت می­خوام. من چون فردا تعطیلم فکر کردم جمعه است. لذا از همۀ شما معذرت می­خوام. لطفاً برای سلامتی خودتان و خانواده محترمتان اجماعاً صلوات! و صدای صلواتمان آمد پایین و همگی به سمت کسی که درخواست صلوات کرده بود برگشتیم. مرد با حالتی سرشار از بهت و حیرت به ما نگاه کرد و انگار تازه خودش متوجه شده باشدکه چه خطایی کرده، بلند شد و دستهایش بنده خدا وارد اتوبوس شد و با صدای بلند فریاد زد: شب جمعه است. برای شادی روح درگذشتگان صلوات. همۀ ما با صدای بلند صلوات فرستادیم اما آخرای صلوات کم کم متوجه شدیم فردا اصلاً جمعه نیستدانش آموز را تحت بررسی قرار داد و دید بلیط را چسب کاری کرده­اند. گفت: این بلیط مال کیه؟ دانش آموزی که داشت پیاده می­شد، گفت: اجازه آقا! مال مایِ. -آخه بچه، کدوم آدم عاقلی بلیط اتوبوس رو چسب می­زنه ؟ برو پایین. راننده­های اتوبوس اصلاً دلشون نمی­خواد بلیطها به سختی پاره بشه. لذا خواهش می­شود علی رغم ارزش بالای بلیط اتوبوس در مشهد که بیش از هر اوراق بهاداری ارزشمند است، در صورتی که پاره شد پنجاه تومن خرج سی تومن بلیط نکنید. پسرگفت: بپر سوار شو حرکت کنیم! حالا حکایت ماست که هیچ ربطی هم به لطیفۀ بالا ندارد. راننده بلیطها را یکی یکی و دو تا دو تا می­گرفت پاره می­کرد. ناگهان یک بلیط پاره نشد. راننده هی زور زد و هی بلیط را فشار داد،فایده­ای نداشت. بلیط مورد نظر راننده­ها عادت دارند بلیط پاره کنند. می­گویند دانش­آموزی با خوشحالی وارد حیاط شد. پسرک با خوشحالی در حالی که کارنامه را به پدرش می­داد، گفت: قبول شدم. نگاه کن قبول شدم بابا. پدر کارنامه را گرفت و پاره کرد و به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 178صفحه 26