مجله نوجوان 178 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 178 صفحه 7

وامّا راههای درمان: 1-یک بقچه غنچه را مچاله کنید و روزی 7 بار، بکوبید توی سرش. 2- صبح به صبح، یک گاو را آب لمبوکنید و با پودر یک چیزی قاطی کنید امّا ندهید به بیمار، بلکه بروید یک بقچه غنچه را مچاله کنیدو روزی 14 بار بکوبید توی سرش. درمانهای جدید: 1- پولهایتان را جمع کنید و هر چه لودر هست بخرید و توی کمد یا پشت ماشین لباسشویی قایم کنید. 2- دم در دستشوییهای صحرایی، غنچه­های زیادی بکارید. 3- گواهینامۀ رانندگی با لودر بیمار را ببرید بدهید گاو مش حسن بجود. 5- به بیمار بگویید: «قاط نزنی، می­روم برایت شارژ موبایل می­خرم!» 6-به بیمار چیزی نگویید، ببینید چه می­شود! 7-اگر چیزی شد، به او بگویید: «قاط نزنی ،می­روم دوباره برایت شارژ موبایل می­خرم!» 8-چنانچه خوب شد، بروید به بیابان خاربجوید! موفق باشید پرفسورشیمپال متخصص «قاط» پسر عمۀ دل گرفته، هر از گاهی از زور درد، در می­زند امّا آن صدا با لحن تندتری می­گوید: «گیرنده آقاجان!» خلاصه آقای پسرعمه «قاطی» می­کند و «شاک» می­زند. غنچه را رها می­کند و با گوشهای سرخ شده می­رود یک لودر می­آورد تا دستشویی را روی سر آن آقایِ دستشویی رفته، خراب کند امّا می­بیند که آن آقا که اتفاقاً اسمش «پسرخاله قازقول» بوده، آمده بیرون و دستهایش را به نشانۀ تسلیم بالا برده است. در این حال پسر عمه که حسابی «قاط» زده، می­زند دستشویی و غنچه و قازقول را با خاک یکی می­کند و عربده زنان می­خواند: «خونت خراب شه غنچه بی­دستشویی شی صحرا! این همه موندنِ تو برام شده معما (2بار)»! همان طور که دیدید، پسرعمۀ ما در عصبانیت هم شاعر بوده است. بله «گیرشاک قاطی» بیماری کسانی است که زود از کوره در می­روند و دست به لودر می­برند یا با چوب و چماغ و لنگه کفش به جان دیگران می افتند. تاریخچۀ بیماری این بیماری خیلی قدیمی نیست امّا ریشه­اش باز به خانوادۀ شیمپالها برمی­گردد. در کتاب «طب القاطی فی گیرالشاکی» اثر مرحوم «قوز شیمپال فرفورژه» آمده است که این بیماری برای اولین بار در جای خاصی ملاحظه نشده امّا برای دومین بار در پسر عمۀ خاله جان شیمپال هفتمیه حلول کرده است. ماجرا از این قرار بوده که یک روز لنگ ظهر، جناب پسر عمه، لولهنگ یا همان آفتابۀ سفالین را بر می­دارد و به صحرا می­رود تا سری به دستشویی صحرایی بزند. حتماً می­دانید که هیچ وقت کسی به صحرا نمی­رود تا به دستشویی دریایی سربزند! اگر نمی­دانید بروید همان خار بجوید! وی به محل مذکور می­رسد و دقّ­الباب می­کند امّا صدای خسته­ای از آن سو می­آید که: «گیر نده!» آقای پسر عمه بنا به رسم ادب تا دم غروب، دم در توالت ،کنار یک غنچه گل سرخ زیبا می­نشیند و شعری می­سراید: دلم گرفته غنچه! اندازۀ یه بقچه اندازه یه بقچه، دلم گرفته غنچه (2بار)

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 178صفحه 7