دوستان عزیز!
لطفا همراه با اثری که میفرستید عکستان را نیز ارسال کنید تا در کنار نوشتههایتان چاپ شود.
نوشته های شما
روز اوّل مهر بود. کلاس اوّل راهنمایی بودیم.
نمیدانستیم که معلمهایمان چه کسانی هستند.
یک آقای مهربانی را دیدم که وارد کلاس شد.
گفت: «بچّهها! من حامد کوثرمدار هستم کمک
معلّم راهنمای شما.» او تنها معلّمی
بود که آنقدر خوش اخلاق بود
و همۀ بچههای پایۀ دوّم و سوّم
او را دوست داشتند. من که الان
پایۀ دوّم هستم با این که معلّم من
نیست او را دوست دارم.
علی میرزا ابوالحسنی
باز هم روز شود و به قول گفتنی روز
از نو، روزی از نو. باز هم دریا از شب
کار کرده و مثل همیشه خسته. باز
هم سعی دارد گردن آویزی بر گردن
ساحل بیندازد و ساحل هم مثل همیشه
آرام خوابیده و هیچ توجّهی نسبت به
دریای خسته ندارد. این هم زندگی
تکراری دو دوست قدیمی.
سید رئوفی
طبیعت زیبای پاییز، خش خش برگها زیر پا،
هوای گرفته و افسردۀ زرد، جنگلهای زرد
و نارنجی هزار رنگ...
پاییز دل انگیز و زیبا چرا غمگینی؟ پاییز
چرا گرفتهای؟ پاییز، آب جوی روان و
پاک که از کنار مغازهها و مدرسه میگذرد
وای چه زیبا امّا دلگیر! کارتونهای
بچگی چه پاییز زیبایی داشت و
برگها بعضی سبز و بعضی زرد و
نارنجی، دلم برایت تنگ میشود.
باز هم بیا...
سید مهدی سید شجاع
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 10