مجله نوجوان 192 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 192 صفحه 10

دوستان عزیز! لطفا همراه با اثری که می­فرستید عکستان را نیز ارسال کنید تا در کنار نوشته­هایتان چاپ شود. نوشته های شما روز اوّل مهر بود. کلاس اوّل راهنمایی بودیم. نمی­دانستیم که معلمهایمان چه کسانی هستند. یک آقای مهربانی را دیدم که وارد کلاس شد. گفت: «بچّه­ها! من حامد کوثرمدار هستم کمک معلّم راهنمای شما.» او تنها معلّمی بود که آنقدر خوش اخلاق بود و همۀ بچه­های پایۀ دوّم و سوّم او را دوست داشتند. من که الان پایۀ دوّم هستم با این که معلّم من نیست او را دوست دارم. علی میرزا ابوالحسنی باز هم روز شود و به قول گفتنی روز از نو، روزی از نو. باز هم دریا از شب کار کرده و مثل همیشه خسته. باز هم سعی دارد گردن آویزی بر گردن ساحل بیندازد و ساحل هم مثل همیشه آرام خوابیده و هیچ توجّهی نسبت به دریای خسته ندارد. این هم زندگی تکراری دو دوست قدیمی. سید رئوفی طبیعت زیبای پاییز، خش خش برگها زیر پا، هوای گرفته و افسردۀ زرد، جنگلهای زرد و نارنجی هزار رنگ... پاییز دل انگیز و زیبا چرا غمگینی؟ پاییز چرا گرفته­ای؟ پاییز، آب جوی روان و پاک که از کنار مغازه­ها و مدرسه می­گذرد وای چه زیبا امّا دلگیر! کارتونهای بچگی چه پاییز زیبایی داشت و برگها بعضی سبز و بعضی زرد و نارنجی، دلم برایت تنگ می­شود. باز هم بیا... سید مهدی سید شجاع

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 10