و اکشن نشان داده بود. لویی لتریۀ
فرانسوی با انتخاب بازیگرانی همچون
ادوارد نورتن و تیم راشا در نقشهای
اصلی فیلم هم به وجه اکشن فیلم توجه
کرده است و هم بار دراماتیک آن را
در نظر گرفته است. افتتاحیۀ فیلم
بسیار قدرتمند و جذاب است. لتریه
با استفاده از تجربۀ خود توانسته است
بیننده را بر جای خود میخکوب کند
و حتی فرصت تجزیه و تحلیل وقایع
را به دلیل ریتم سریع و مناسب فیلم
از بیننده بگیرد. تصویربرداری روی
دست و کادربندیهای مناسب در فیلم
و موسیقی به جای آن باعث جذابیت
این فیلم شده است.
در بخشهای پایانی فیلم تصاویری
از یک مبارزۀ نهایی و سرنوشت ساز
پخش میشود. لتریه به دلیل افراط در
اکشنهای کامپیوتری و جلوههای ویژه،
فیلم را در این بخش تبدیل به یک
انیمیشن کرده است و به همین سبب
بینندگان بزرگسال دچار یأس شدهاند.
اگر بخش اول این فیلم را بتوان
مناسب سن همۀ اقشار دانست،
اختتامیۀ فیلم تنها برای کودکان جذاب
است چون منطق کلّ فیلم متفاوت
است و ناگهان در این بخش شاهد
تنزّل شدیدی هستیم. چنان که شاید
تنها همان کودکان، نتیجه را بپسندند
و برایشان قابل قبول باشد، نه یک
بینندۀ حرفهای فیلم که هفتهای چند
فیلم میبیند و با سینما بیگانه نیست!
کتابهای مصوّری که معمولاً به عنوان
الگوی فیلمسازی انتخاب میشوند
از نظر دکوپاژ و طرح داستان کمک
زیادی به سازندگان میکنند ولی از
آنجایی که برای مدیومی غیر از سینما
طراحی شدهاند، در بازسازی عین به
عین آنها در سینما فیلم حاصله دچار
نقاط ضعف جدّی میشود. بنابراین
کارگردانی مانند لتریه برای جبران
این مسئله دست به اقدامات افراطی
میزند که در نتیجۀ فیلم تأثیر مستقیم
دارد.
شاید هم ساختار داستان هالک این
گونه است چون آنگ لی برای جبران
نقص موجود در داستان در یک حرکت
انتحاری فیلم را به سمت مباحث
فلسفی کشانده که شکست سختتری
میخورد.
شخصیت هالک نسبت به سایر ابر
قهرمانها از جذابیت کمتری برخوردار
است. سوپرمن -اسپایدرمن- بت من و
حتی ابر قهرمان نوظهور یعنی هانکوک
مورد توجه ویژۀ مخاطبان در همه
گروههای سنّی قرار دارند ولی کاراکتر
هالک تنها به درد بازیهای کامپیوتری
و تولید عروسک میخورد.
شیوۀ مبارزاتی او خالی از تفکر و
تعقل است و بیشتر به سوموکاران
ژاپنی شبیه است تا یک ابر قهرمان
قرن بیست و یکی. هالک بیش از آنکه
یک ناجی باشد یک مخرّب است. از
این نظر میتوان او را به کینگ کونگ
و گودزیلا و دیگر غولهای مهاجم شبیه
دانست تا یک موجود مهربان که نیتش
خیر است و میخواهد کمک کند.
قبل از تولد شرک، هالک تنها غول
سبز رنگ بود ولی با پیدا شدن این
رقیب بد ترکیب ولی مهربان و عاقل،
ته ماندۀ جذّابیت هالک هم خرج شد و
دیگر حرفی برای گفتن ندارد.
البته کمپانی مارول قصد دارد که
ادامۀ این فیلم را نیز بسازد ولی از
همین حالا میتوان پیش بینی کرد
که حاصل آن کار نیز چیزی برتر از
قسمت نخست در نخواهد آمد و اگر
لتریه تن به همکاری با مارول ندهد،
هالک را باید به موزۀ سینما منتقل کرد
تا خاک بخورد!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 5