مجله نوجوان 192 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 192 صفحه 18

از دیروز با تو که فردایی نامۀ قیصر امین پور به دخترش آیه «بالاخره روزی می­فهمی مادر یعنی چه! حتی شاید بهتر از من هم بفهمی، چون من هرچه تلاش کنم فوقش معنی پدر را بفهمم و مادر را فقط باید از دور احساس کنم. به من قول بده اگر روزی نویسنده یا شاعر شدی و توانستی مادری را بفهمی و توصیف کنی، آن را برای من هم- اگر زنده بودم- و برای دیگران معنی کن! البته از حالا حسودی­ات گل نکند، برای تو هم باید هدیه بیاورند. شاید برای همین بود که آن روز که به بیمارستان آمدم و تو و مادرت در یک اتاق خلوت با هم پچ پچ می­کردید و من غافلگیرتان کردم و نور پنچره بر صورت تو و مادرت افتاده بود و درست شبیه تابلوهای مریم و مسیح شده بودید و در یک کادر مثلثی کاملاً جا گرفته بودید، من بعد از این که پیشانی پوسته پوسته و قرمز تو را بوسیدم خم شدم و دست مادرت را هم بوسیدم، چون تازه به مقام مادری نائل شده بود و داشت همکار خدا می­شد و پرتوی از صفت «ربّ» را منعکس می­کرد. جلوه­ای از اسم خدا بود. من بر آن پرتو که روی دستش و بر گریبانش افتاده بود، بوسه زدم. می­فهمی دخترم؟ چه قدر خوب است که می­توانم بگویم دخترم! این یعنی احساس پدرانه بودن! این احساس را هم تو به من داده­ای. اگر تو نبودی من هم به پدری نمی­رسیدم. راستی راستی تو از همین حالا آن قدر قدرت داری که به دیگران مقام اعطا می­کنی! تو خیلی قدرتها داری که خودت هم از آنها بی­خبری. تو می­توانی آینه­ای باشی که من موهای کودکی­ام را در

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 18