مجله نوجوان 192 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 192 صفحه 21

بود. گفتم: «دفتر به این بزرگی! چرا این قدر ورقهاش زیاده؟» گفت: «می خوام هیچ وقت تموم نشه.» راست هم گفت، چون هیچ وقت آن دفتر تمام نشد. از شانزده سالگی شروع به نوشتن کرده بود. آن موقع هم با فاصله­های زمانی می­نوشت. مثلا یک ماه می­نوشت و تا دو ماه بعد نمی­نوشت. چه قدر نوشتن خاطره برای آنها که بعد از ما می­مانند مهم است! البته من آن موقع اصلاً این فکرها به ذهنم نمی­رسید. می­رسید ولی خیلی دیر و دور... خودش همیشه می­گفت: «آیه، اگر الان گوش ندی بعداً که من رفتم می­گی! اِ اِ اِ یه روزی بابام گفت این کار رو بکنم. چرا به حرفش گوش ندادم؟! و بعداً پشیمون می­شی.» و با همان لحنش که مثلاً می­خواست یک ضرب المثل هم بگوید، می­گفت: «اون وقت دیگه پشیمونی سودی نداره!!!» -از همین الان گوش کن که ده سال دیگه که داری خاطره­ها تو ورق می­زنی، کیف کنی. من هیچ وقت از این حرفها خوشم نمی­آمد. هر وقت پای این موضوع می­آمد وسط، یک جوری عوضش می­کردم. او همیشه مرگ را نزدیک خودش حس می­کرد و من چه قدر دور و باور نکردنی. او موقعش را نمی­دانست، برای همین وقت سفر خیلی تعجب کرد ولی بعد فهمید و وقتی فهمید که وقتش است، دیگر معطل نکرد. ما را جا گذاشت و رفت به سفری که همیشه حرفش را می­زد و فکرش را می­کرد. گذشته از این حرفها، امیدوارم به او خوش بگذرد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 21