مجله نوجوان 192 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 192 صفحه 11

به درخت نارون فکر می­کنم که آن چنان قد کشیده که از طبقۀ دوّم، از کلاس دوّم پیداست. حتماً این درخت پیرتر از طبقۀ دوّم و کلاس دوّم است. به رقصی که این نارون در نسیم پاییز می­کند، فکر می­کنم. هر شاخه مانند انسانی است که در نسیم پاییزی خوشحال می­شود و به دویدن به این طرف و آن طرف مشغول می­شود. واهمه دارم از زمانی که این مدرسه خراب شود و این درخت نیز به همراه او ... علی نظری صبح یک روز آفتابی بود. صدای شرشر آب می­آمد. از روی تخت آمدم پایین. فکر می­کردم صدای شیر آب آشپزخانه است ولی این طور نبود. باران تندی می­آمد و در ذهنم فکر کردم انگار درختها و گلها دارند زیر باران دوش می­گیرند و این آب از ابرهای گریان است که از دست دنیا گریه می­کنند. محمدرضا موسوی من به ساعت فکر کردم. ثانیه­شماری که هیچ وقت نمی­ایستد مگر آنکه عمرش تمام شود. عقربه­هایی که با قدرت خاصی زندگی می­کنند. این عقربه­ها باید تمام نقطه­های صفحۀ ساعت را طی کنند تا مردم را آگاه کنند ولی خودشان نمی­دانند که مردم را آگاه کرده­اند. معمولاً مردم ساعتهای دقیق را بیشتر دوست دارند. چون ساعتهای کهنه کارشان را خوب انجام نمی­دهند. محمدمهدی مهدی خاکی از نظر من ماشینهای شاسی بلند، بهترین ماشینهای جهان هستند. چون هرجا که آدم تویش باشد احساس امنیت می­کند. مثلاً شما اگر ژیان داشته باشید و یک شخص با ماشین شاسی بلندش جلوی شما بپیچد، شما حتماً حتماً محکم ترمز می­کنید و می­ترسید ولی اگر شما شاسی بلند داشته باشید، نگران نخواهید شد. سعید سید تفرشیها

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 192صفحه 11