مجله نوجوان 215 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 215 صفحه 15

علیرضا دبیر می گوید: « من دانش آموز درس خوانی بودم و فکر میکنم که معلمانم همیشه از من راضی بودند. اهل اذیت و شیطنت هم نبودم و به راستی که دوران راحتی بود که متأسفانه مثل برق و باد گذشت و فقط حسرت و دلتنگی آن باقی ماند. » دبیر می گوید: « کمتر به انتخاب شغل معلمی فکر میکنم. و نمی دانم آیا ویژگی های لازم برای این شغل پر مسئولیت، حساس و سنگین را دارم یا نه؟! به نظرم هرکسی نمی تواند معلم شود. معلمی فقط به سواد نیست. یک معلم باید روان شناس باشد، با شاگردانش دوست باشد، درک صحیحی از رفتار بچه ها داشته باشد و... که فکر میکنم افراد خیلی خاص میتواند معلم نمونه ای شوند. من دست همة معلمانم را میبوسم و برایشان بهترینها را آرزو دارم. پژمان نوری بازیکن پرسپولیس می گوید: « باید اعتراف کنم که زیادی بازیگوش بودم. اما معلمی داشتیم که خیلی « هوای » مرا داشت . اغلب اوقات در مدرسه به دلیل اینکه فوتبال بازی میکریدم ، آسیب می دیدم و این معلم عزیز جوابگوی پدر و مادر و مدیر بود. شاید او ناخودآگاه با این رفتارش مرا به سمت ورزش حرفه ای تشویق کرد که باید از وی ممنون باشم. » نوری میگوید: « من نمیتوانستم معلم شوم چون که خودم از شاگردانم بیشتر شیطنت میکردم. » رحمان رضایی مدافع پرسپولیس میگوید: « من هیچ زمانی نمیتوانستم معلم شوم. چون سر و کله زدن با بچه ها به نظرم بسیار سخت است. به نظرم معلمی از فوتبال بازی کردن هم سخت تر است. من که این چنین فکر میکنم. » رضایی میگوید: « مثل همه بچه ها من هم شیطنتهایی در مدرسه داشتم اما نه آنقدر که آزار دهنده باشد، زنگ های تفریح و زنگ ورزش حسابی بازی میکردم ولی سر کلاس درس، رفتار معمولی داشتم. حتی میتوانم بگویم که ساکت هم بودم. گاهی اوقات دلم برای آن زمانها تنگ میشود. دوران بسیار شیرینی است امیدوارم کسانی که در این مقطع هستند قدر آن را بدانند. » امیر قلعه نوعی سرمربی تیم استقلال درباره سختی های شغل معلمی میگوید: « امروز که خودم تقریباً این وظیفه را برعهده دارم. میدانم که چقدر سخت و پرمشقت است. باید دست تمام معلمان عزیز را بوسید که با انجام وظیفه آیندة جوانان کشور را میسازند. » وی ادامه میدهد: « در مدرسه خیلی اذیت و شیطنت نمیکردم، اما مادرم را زیاد اذیت کردم که همیشه شرمنده اش هستم. بیشتر شلوغی و شیطنتم در مدرسه مختص زنگ ورزش بود که با همکلاسیها فوتبال بازی میکردیم. شاید اگر الان هم دوباره همان شرایط پیش بیاید باز هم شیطنت کنم. » دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 3 پیاپی 215 / 12 اردیبهشت 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 215صفحه 15