مجله نوجوان 114 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 114 صفحه 3

سرمقاله یاد85 بخیر فروردین که به پایان خود نزدیک می شود، آدم تازه باورمی کند که سال جدید هم داردقد می کشدو بین همة سالهای گذشته وآینده، جایی برای خودش باز می­کند. این روزهادیگرکمتر پیش میآیدکه زیر یادداشتهایم به اشتباه و از روی عادت سل قبل، به جای 86، بنویسم 85! چرا که این خطاها مال روزهای اوّل سال جدید است و با تمام شدن عید و گذشتن یکی دو هفته از تقویم کاری سال جدید، کم کم به عدد واقعی سال عادتمی کنیم و باورمان می شود که دوست عزیزی به نام 85، دیگرجایش درکاغذهای تاریخ مصرف گذشته است وکهنه و دل آزار شده و عدد 86 کاملاً خودش را در دل همه جا کرده است. امّا نامردی است که موجودی را به عظمت 365روز که به هرحال برای خودش سالی بوده است، یکباره به بایگانی بسپاریم. اصلاً اگرما غفلت کنیم، امواج دامنه داری که آغازشان از سال قبل بود و هنوز هم دارندتأثیر خودشان را روی هوش وگوش ما حفظ می کنندکه تمام شدنی نیستند. کافی است به اتفاقهای تلخ و شیرین سال هشتادو پنجتان درخانه و مدرسه و شهرو روستایتان فکرکنید. شایدبعضی ازآنها راکد و بی اثر مانده باشند امّایقین دارم که هرکدامتان دست کم یکی دو تأثیر ماندگارازسال85گرفتهاید. تأثیری که نه امسال، شاید تا صدو بیستمین سال عمر شریفتان، دست ازسرشما برندارد. می شودخیلی چیزها را مثال زد، امّا حالا که پای یک مجلّه درمیان است با مخاطب چند هزار نفری، فکرکردم بهتر است به امواجی ازدریای سال 85اشاره کنم که ساحل سینههای همۀ ما را قلقلک داده باشد، امـواجـی که عـظمـت آن چـه بسـا برای همـیشـه درگوش همۀ جهانیان طنین انداز شده باشد. بهاین جور وقایع که فکر می­کنم، نمی توانم در تقویم خاطرات 85 جایگزینی بزرگتر، برازنده تر و با شکوه تر از سیلی جانانة حزب الله لبنان به صورت برآبله وکریه صهیونیسم پیدا کنم. برای من، سال 85 با نام پر غرور سید حسن نصرالله، پیوند همیشگی خورده است.این امیردلاور عرب، نه تنها پوزۀ دشمنان پر ادّعا و سفّاک خود را به خاک مالید، بلکه با رهبریهای حکیمانه، سخنرانیهای آتشین و مصاحبههای آرام ودلنشین، خشم تگرگ آساو لبخندهای رنگین کمانی­اش، دردل تقویم 85 چشمهای جوشان پدید آوردکه نرم نرمک راه خود را باز کرد و تقویم همة سالها را مثل جوی دلپذیری آبیاری کرد. نصرالله اگر چه در قالب رهبر یک گروه شیعة لبنانی و درکسوت مبارزه با دشمن صهیونیستی به میدان آمد درخشید امّا برای ما ایرانیها یادآور افتخاردیگری نیز بود. افتخاراین که او فقط یکی ازمیوههای درخت با شکوهی است که باغبان آن، پدر پیر و مراد سفرکردة ماست. خدا می داندکه چه شکرشیرینی در دل داشتم، زمانی که می دیدم این شاگرد راه دور مدرسة امام، چه خوب از پس امتحان الهی­اش برآمده است، آن هم زمانی که سالها ازخواب آسمانی معلّم عشق در بهشت زهرای تهران گذشته بود. چه سال خوبی بود 85! چه خاطرهای بهتر از این که دردنیایی که روباهان مکّار، گرگهای خونخواری را با نامهای القاعده و جُندالاسلام و زرقاوی و... به استخدام درآورده­اندتا نام مقدّس اسلام با تندخویی و بیرحمی و خیره سری مترادف شود. شاگرد مکتب خمینی به میدان بیایدو بذر مهر بکارد و نرد عشق ببازد و حماسه هم چاشنی کلام حکیمانه­اش کند. سردبیر

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 114صفحه 3