
درآینه شعر
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
(حافظ)
آزردن، شکستن دل است و رنجاندن و دل شکسته، جای خداست و دل شکسته آه می کشد؛ وآه
از نامهای خداونداست. نامهای دیگر از زبان برمی خیزند و آه ازجان.
و در هرگناهی، آزاری هست؛ یا خود را می آزاری یا دیگری را. آنگاه که بی آزاری پیشه کنی،
بی گناهی را برگزیدهای و چون در پی آزار نباشی. دیگر چه گناهی می توانی کرد؟ و در شریعت چه، گناهی جز آزار هست؟ آزار، همة گناهان است وگناهان همة آزارند.
ترنّم کلمات
پنج راه حواس باز است، پنجرههایی که از آن جهان را می نگریم. و جهان از
پنجرهها وارد جان می شود و جان، جهان می شود؛ جهانِ کوچک.
پنج راه حواس باز است و ما آنچه را که می خواهیم به خانة تان راه می دهیم و
خوراک پنج راه حواس، جهان است. هرچه را که به خانة جان راه می دهیم پارهای
از جانِ ما می شود.
و دل، دفترِ دیده است؛ و دل، دفترِ شنیده است، و دل....
و هر چه را نباید دید؛ و هر که را نباید دید؛ و هر چه را نباید شنید؛ و...آخِر،
دفتر دل را باید خوب نوشت. و دفتر دل، دفتر خداوند است. باید بینهایت برگِ
سپید داشته باشد تا خداوند بر آن بنشیند. عرش، دل است و خداوند بر عرش
ایستاده است.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 114صفحه 13