آسمانیها
قربان ولیئی
همة نامهای تو
ای مَلِک، که پادشاه راستین تویی و هرکه
ازآنِ تو شد، هرچه هست از آنِ اوست.
ای قدّوس، که آسمان تو را لکۀ ابری نیست و پاکی از هر عیبی.
ای سلام، که هر چه هست یکسره در پاسخ سلام تو، رقصان است و چرخان، خورشید، پاسخ سلام تو رامی دمد؛
و غنچهها لبخند می زنند. پاسخ پاسخ سلام تو را. و هیچ کس ازتو پیشی نمی گیرد. سلام تو از ازل تا ابد، جاری
است.
ای مؤمن، کهایمان آورندگان را امان میدهی و صدق و راستی شیوة توست.
ای مُهَیمن، که هیچ چیز از تو پوشیده نیست و نگاهبان دلهایی و ازآنچه در خاطر می گذرد، آگاهی.
ای عزیز، که چیرهای بر هر چه هست وکس چون تو نیست و کسی را یارای رویارویی با تو نیست.
ای جبّار، که در عین نزدیکی ازدسترس اندیشه دوری.
ای متکبّر، که بزرگ تنها تویی وآفریدگانت را راهی جزسرافکندگی و شرمساری دردرگاه تو
نیست.
درکوچه باغ حکایت
شایداین شعرمولوی راشنیده باشیدکه:
چارکس رادادمردی یک درم
آن یکی گفتاین به انگوری دهم...
می گوید مردی، یک درم به چهار نفر داد و یکی از آنها که فارسی زبان بودگفت: با این یک درم انگور بخریم.
دیگری که عرب بود،گفت: لا، عنب. سومی که ترک بود، گفت: اُزُم. و چهارمی که رومی بود، گفت: استافیل.
درتنازع آن نفر جنگی شدند
که زسرّ نامها غافل بُدند
یعنی این گروه چهارنفره، چون معنای نامها را نمی دانستند و از زبان همدیگر بی خبر بودند، به جان هم افتادند.
بعد مولوی می گوید، اگرکسی در آنجا بودکه زبان هرچهارنفر را می دانست:
بس بگفتی اوکه من زین یک درم
آرزوی جمله تان رامی دهم
بسیاری ازدرگیریها و نزاعها، لفظی است؛ یعنی در معنا و باطن، نیست. بلکه چون لفظها و عبارتهای گوناگون
برای نامیدن یک پدیدة واحد ساخته شده است، ایجاد درگیریمی کند و خلاصه اینکه
همه درجستجوی یک حقیقت هستندولی نامهای گوناگونی
برآن نهادهاند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 114صفحه 12