مجله نوجوان 144 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 144 صفحه 13

کسی که نمی­دونست من دانشجویم و خیر سرم دارم لیسانس می­گیرم. یادم می­یاد یک روزی مادری داشت پسرشو که درس نمی­خواند، نصیحت می­کرد، وقتی چشمش افتاد به من گفت: - ببین ننه اگه درس نخونی، باید مثل این بدبخت توی کوچه­ها بالا و پایین بری. خلاصه کمتر نگاهی بود که ما را سر مِهر باشد... اما از جایی که بالاخره جوینده یابنده است. توی اون بعدازظهرگرم پشت در یک خونه، اتفاق ساده­ای رخ داد که زندگی پستچی متحول شد. نامه از برادر سوژه که بندر عباس کار می­کرد رسیده بود....زنگ که زدم صدای لطیفی از پشت در گفت: کیه؟ بفرمایید. عرض کردم: - یک نامه از بندر عباس رسیده. در، نیمه باز شد و یک دست بیرون آمد که زندگی مرا متحول کرد. برای اولین بار توی عمرم مِهر یک دست به دلم نشست و احساس کردم، یک دل نه صد دل عاشق دست و صدا شده­ام. دیگه نفهمیدم چطوری نامه­های بعدی رو تحویل دادم هر چه بیشتر به دست فکر می­کردم بیشتر احساساتی می­شدم. قضیه را با بچه ها در میون گذاشتم همه می­خواستند بدونند سوژه کیه امّ انگفتم. دیگه مثل همیشه شنونده نبودم، حالا منم حرفهای زیادی برای گفتن داشتم. اون روز وقتی کیسه پست خالی شد به شدت دنبال نامه­ای از بندر عباس بودم. برای همین خیلی دیر متوجه نامۀ رضا شدم. رضا باز هم از زندگی نالیده بود. باز هم گلایه کرده بود. دیگه حوصله­ام از دست این پسره سر اومده بود از بس ناامید بود. حالا بعد از این همه مدت؛ اول عاشقیِ ما باز اون نامه فرستاده بود و از قرض و بدبختی صحبت کرده بود. یک فحشنامه­ای برایش تنظیم کردم، یک جوری که دیگه نخواد ریخت و قیافۀ ما را ببیند چون حالا که من داشتم زندگی تازه­ای را شروع می­کردم. اصلاً دوست نداشتم صحبت از ناامیدی بشه. سعید-عاشق حرفه­ای- می­گفت: حالا دفعۀ دیگه که نامه داداشش رسید، تو هم یک نامه عاشقانه بنویس و بهش بده مطمئن باش اگه اهلش باشه جواب نامۀ تو رو هم می­ده. اگه اهلشم نباشه نهایت می­گی نامه رو من ندادم، یا احتمالاً اشتباهی به دست شما رسیده. خدایا چه مصیبتی بود یک هفته نشستم به انتظار، نامه­ای نوشتم که مجنون

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 144صفحه 13