مجله نوجوان 144 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 144 صفحه 31

مرا بیدارکن نیایش خدایا! مرا بیدار کن تا ببینم، بشنوم، احساس کنم و تو را دریابم. خدایا! آسمان شبِ، مرا به عظمت هستی آگاه می­کند؛ توان خواندنِ کلمات را که در آسمان می­درخشد، به من ببخش. خدایا! چه شیرین است سفر در کتاب هستی و احساسِ وزیدنِ نسیم مهربانی تو در کلماتِ رقصانِ آن. خدایا! اندیشه، بالی است که به من بخشیده­ای تا در بی­کران هستی پر بزنم؛ به من بیاموز که هر چیز را چنانکه هست ،دریابم و در طوفانِ خیالها گم نشوم. خواندنِ هستی کتابی است هستی؛ با برگهای بی­شمار؛ با بی­نهایت واژه. کتابی است هستی؛ برای آنها که زبان هستی را آموخته­اند و می­توانند معنای هر پدیده را دریابند؛ آنها که در آسمانها و زمین می­اندیشند. هستی رازهای خود را با اندیشمندان در میان می­گذارد. آنان که فکرمی­کنند، می­فهمند که هستیِ بی­کران، رازهای بی­شمار دارد که هیچ­گاه پایان نمی­پذیرد و لذّت همیشگی که همان کوشش در شناخت هستی است، با برگهای بی­شمار ؛با بی­نهایت واژه، انسان، هستی کوچک؛ و هستی، انسان بزرگ. هر چه در کتاب بزرگ هستی نوشته شده است، در کتاب کوچکِ انسان هم هست.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 144صفحه 31