مجله نوجوان 221 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 221 صفحه 29

دیگری بروند تا قلنجشان بشکند. این طفلکیها تمام عصر مبحوس کمد تجمل هستند. آنها زندگی هیجان انگیزی ندارند. خیلی که شانس بیاورند، تر و تازه گوشة همان زندان از یاد می روند و شاید روی همراه دیگر اساسهای کهنة منزل به سطل زباله ریخته شوند. راستش را بخواهید، غصة این کفشها از دیگر کفشها بیشتر است. زیرا کفشهای معمولی این امید را دارند که اگر درون سطل زباله پرت شدند، توسط یک نیازمند دوباره پیدا شوند و به زندگی او راه پیدا کنند اما فردی که نیازمند باشد، قطعاً نیازی به کفش مهمانی ندارند. پس کفشهای مهمانی برای همیشه فراموش می شوند و در هیچ خاطرة تلخ و شیرین با صاحبان خود شریک نیستند. حتی وقتی صاحبان آنها از مهمانی می آیند با دلخوری آنها را از پا در می آورند و به جرم اینکه پایشان را زده است، با دلخوری و ترشرویی آنها را به گوشه ای پرتاب می کنند. بیشترین هیجان را کفش های ورزشی دارند. این کفشها صاحبان خود را در حساس ترین مقاطع شغلی شان یعنی در میادین ورزشی همراهی می کنند. کیفیت آنها بسیار مهم است و گاه به شریک اصلی ورزشکاران تبدیل می شوند. حتی در برخی از ورزشها مانند کوهنوردی، زندگی ورزشکار تبدیل در دست این کفشها است. اگر لحظه ای غفلت کنند یا قدری بلغزند و نتوانند در جای مناسب چنگ بیندازند و صاحبشان را نتوانند کنترل کنند، به همراه آن ورزشکار برای همیشه از صفحة تاریخ محو می شوند زیرا همه آنها را مجرم اصلی این فاجعه می دانند اما کفشهایی مانند کفش فوتبال و والیبال و بسکتبال، چنین موقعیت حساس و خطرناکی ندارند. البته عمرشان نسبت به سایرین کوتاه تر است زیرا باید ضربه های متعددی را تحمل کنند و اگر موجود جانداری دیدند، حتماً تمام بدنشان بعد از هر مسابقه و تمرین، سیاه و کبود می شود. بعضی از کفشها این شانس را دارند که شبها درون جایگاهی مخصوص مثل جا کفشی استراحت کنند و به دور از هیاهو و مشکلاتی که در طول روز داشته اند، لحظاتی را در آرامش بگذرانند ولی بعضی از کفشها همچنان پشت در می مانند. گاهی اوقات باران روی آنها می بارد و گاهی آفتاب سوزان کاری می کند که بند بند تنشان از هم باز شود و چسبهایشان شل شود و حتی گاهی ناگهان دزدی از راه می رسد و همة آنها را درون یک کیسه می ریزد و با خود می برد. حالا به هرجایی که بروند، دیگر آن عزت و شکوه قبل را نخواهند داشت و مانند بردگانی که به بازار برده فروشی می روند، در بازار مال خرها خرید و فروش می شوند. شاید خیلی از آنها روی سخت زندگی را دیده باشند ولی دیدن رویة سیاه زندگی برایشان بسیار تلخ است. کفشها موجودات غریبی هستند. آنها زادة تمدن هستند و با صاحبانشان خاطرات مشترک و تلخ و شیرین بسیاری دارند و همیش سعی می کنند خودشان را آنگونه تغییر دهند که صاحبشان احساس راحتی کند. شاید از این رو باشد که کفش هر کسی کم کم شکل خود او می شود. حتی بعضی از کفشها برای اینکه رضایت صاحبشان را جلب کنند و به روحیات منحصر به فرد او جواب مثبت دهند، حاضر هستند پشتشان خمیده شود و صاحب آن کفشها پشت کفشها را بخواباند و آنها را خرت خرت روی زمین بکشد. شاید این کفشها زندگی دلخواهشان را نداشته باشند ولی حتماً زندگی هیجان انگیزی خواهند داشت. دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 9 پیاپی 221 / 23 خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 221صفحه 29