مجله خردسال 21 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 21 صفحه 22

رنگ آبی من! یکی بود، یکی نبود. در زمان­های دور، در یک جای دورتر، آسمان و دریا به هم رسیدند. آسمان توی دریای آبی خودش را دید و گفت: «رنگ آبی من قشنگ­ترین رنگ­هاست.» دریـا به آسمـان نگاه کرد و در آسمـان آبی، خودش را دید و گفت: «نه، رنگ آبی من زیباترین رنگ­هاست.» آسمان گفت: «رنگ آبی تو از من است.» دریا جواب داد: «نه! رنگ آبی تو از من است.» خورشید خمیازه­ای کشید و آرام آرام رفت که بخوابد. وقتی که خورشید رفت، آسمـان تـاریک شد. دریا هم تاریک شد. آسمان گفت: «رنگ آبی مرا ندیدی؟» دریا گفت: «تو، رنگ آبی مرا ندیدی؟»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 21صفحه 22