مجله خردسال 32 صفحه 23
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیر السادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 32 صفحه 23

جوی گفت: «ابر مهربان ناراحت نباش ابرک پیش من است. اگر تا صبح صبر کنی او را دوباره خواهی دید.» ابر، تمام شب را منتظر ماند. صبح وقتی که خورشید از خواب بیدار شد و گرم گرم تابید، ابرک به آسمـان نگاه کرد و مادرش را دید. از جوی آب خداحافظی کرد و شـاخه­هـای گرم نور را گرفت و بـالا رفت. بالای بالا. ابر او را بغل گرفت و ابرک آرام در آغوش مادرش خوابید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 32صفحه 23