مجله کودک 39 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 39 صفحه 5

داستانهای یک قل، دوقل یک دعوای حسابی قسمت: سیام طاهره ایبد هر وقت من و محمد حسین میخواستیم برویم توی حیاط بازی کنیم، مامانی هی میگفت: «بشرطی که این کارو نکنید، اون کارو بکنید؛ این کارو نکنید، این کارو بکنید.» هی ما هم باید میگفتیم:«چشم! چشم!» تا مامانی خیالش راحت­راحت بشودکه ما توی حیاط خرابکاری نمیکنیم و توی باغچه نمیرویم، روی هم آب نمیپاشیم و گلها را نمیکنیم و توی پلهها نمیدویم و.... آن روز هم وقتی مامانی همة همة حرفهایش را زد و ما هم گفتیم: «چشم»، مـن و محمد حسین توپمان را برداشتیم و دویدیم بیرون. یکدفعه مامانی گفت: «تو پلهها ندوید، به این زودی یادتون رفت؟». ما مجبور شدیم که راه برویم. توی حیاط دو تا بچة دیگر هم بودند که داشتند توپ بازی میکردند. یکی­شان خیلی خیلی تپلی بود و وقتی راه میرفت، لپش و شکمش هی تکان میخورد؛ ولی آن یکی تپلی نبود، مثل من و محمدحسین بود. آنها داشتند توی زمین ما بازی میکردند. ما که رسیدیم به زمین خودمان، آن پسر تپلی گفت: «بیرون، اینجا زمین ماست.» من را افتادم که بروم آن طرف حیاط؛ ولی محمد حسین نیامد، همان جا ایستاد و گفت: «کی گفته که مال شماست، همیشه اینجا مال ما دو تا بوده، مال من و داداشم.» من خیلی خوشم آمد که محمد حسین به من گفت داداش. ولی آن یکی پسره که تپلی نبود، گفت: «مال شما دو تا؟ شما دوتاتون، یکی هم نیستید.» آن دوتا از من و محمد حسین بزرگتر بودند. یکدفعه آن پسر تپلی گفت: «نگاشون کن وحید، دوتاشون مثل مورچه میمونن.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 39صفحه 5