مجله کودک 88 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 88 صفحه 14

تصویر دوست زیتون، امید و آفتاب نوشته: مژگان بابامرندی امیر محمد لاجورد امید با همه گیاهان دوست است. او خوب میداند که هر نهال درختی است و هر درخت شاید جنگلی. پدر او زیتون پرورش میدهد و امید کمک بزرگی برای اوست. آن روز، امید مثل همیشه، صبح زود به گلخانه رفت. سرشاخههای ترد زیتون را کاشت. به قلمههای زیتون سر زد. از گلخانه بیرون رفت و به نهالها آب داد. سراغ نهالهای بزرگتر رفت. اما... اما انگار اینجا قلمهای سرما دیده است. نه، تو باید سالهای بلند و بیشمار عمر کنی. بهار را با تمام روزهای پر شکوفهاش ببینی. و سعی کنی برای تابستان قد بکشی تا سایهای فراهم کنی. در پاییز منتظر قصههای باران بشوی. در زمستان سپید بپوشی و خودت را زیباتر از همیشه حس کنی. پدر: «این دیگر به درد نمیخورد.» امید: «اما پدر...» ـ: «تلاشت را برای قلمههای زنده بگذار...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 88صفحه 14