مایه سرافرازی
جواد محقق
گفت مادر که: «دستهایت کو؟»
پدرم خنده زد: «نمیدانم!»
مادرم گفت: «پیش او هستند!»
و شنید از پدر: «چه میدانم!»
مادرم گفت: «من یقین دارم
که بهشتی شدند دستانت»
پدرم بغض کرد: «اما زن!
ماندهام در غم زمستانت...»
مادرم گفت: «تو اباالفضلی
دست در راه عاشقی داده»
پدرم گفت: «شوهرت اما
شده مردی ز کار افتاده»
مادرم گفت: «دستهایت ما!
من و مریم دو دست تو هستیم»
پدرم خم شد و نشست و گریست...
ما ولی بغض خویش نشکستیم
روبه من کرد مادر و پرسید:
«پدرت را چگونه میبینی؟»
گفتم: «او را دو بال بر شانهست
آه مادر! نگو نمیبینی!»
مادرم آمد و مرا بوسید
گفت: «این راه و رسم جانبازی است.»
گفتم: «آری میان اهل محل
پدرم مایة سرافرازی است.»
«دوست» ولادت حضرت ابوالفضل(ع) را به همه جانبازان قهرمان ایران شادباش میگوید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 103صفحه 35