مجله کودک 230 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 230 صفحه 8

عباس قدیری محسنی «نصیحت­های آقا بزرگ» آقابزرگ، پدر بزرگ ما، پدر پدرم و بزرگ فامیل بود که توی خانه ما و با ما زندگی می­کرد و در واقع یکی از اعضای خانواده ما شده بود. او همیشه ما را نصیحت می­کرد و ما هم همیشه به حرفهایش گوش می­کردیم. دیروز آقابزرگ ما را دور خودش جمع کرده بود و می­گفت: «شما بچه­ها باید حرف پدر و مادرتان را گوش بدهید. باید به آنها احترام بگذارید. نباید بهانه بگیرید. نباید بگویید هر غذایی را دوست ندارید، نمی خورید ....» اما همان شب وقتی که مامان آش رشته را گذاشت سر سفره. آقا بزرگ داد کشید: «بازم آش درست کردی عروس! مگه نمی­دونی که من آش دوست ندارم و...» بعد هم قهر کرد و از کنار سفره عقب کشید. آقابزرگ چند روز قبل درباره راستگویی حرف می­زد و می­گفت: «آدم باید همیشه راستگو باشد و دروغ نگوید. حتی اگر به ضررش باشد. حتی اگر دروغ کوچک و بی­اهمیت و مصلحت­آمیز و....هم بود، خوب نیست. آدم راستگو پیش خدا عزیز است و... اما امروز صبح وقتی دوست آقابزرگ آمد دنبالش، آقابزرگ به من گفت: «زود برو بهش بگو من خونه نیستم. یک جوری هم بگو که باورش بشه. فهمیدی!» و من رفتم و هر کاری که گفته بود، انجام دادم و نفهمیدم اسم اینکار چی بود. آقابزرگ همیشه وقتی ما جلوی تلویزیون جمع می­شویم، می­گفت: «شما بچه­ها نباید زیاد تلویزیون نگاه کنید. نباید زیاد جلوی تلویزیون بروید. نباید.... اما دیشب وقتی سریال مورد علاقه آقابزرگ پخش می­شد، آقا بزرگ رفته بود جلوی جلوی تلویزیون و زل زده بود به تلویزیون و اتاق هم ساکت ساکت بود تا همه حرفهای هنرپیشه­ها را بشنود و.... آقابزرگ دیروز درباره خواب زیاد حرف می­زد و می­گفت: «شما بچه­ها نباید زیاد بخوابید. .خوب نیست آدم زیاد بخوابد. باید فعالیت کند. از صبح تا عصر کار و تلاش کند. درس بخواند، مشق بنویسد و....» اما صبحها وقتی ما به مدرسه می­رویم آقابزرگ خواب است. ظهر هم که پاچا با هر دشواری که هست کوسکو را از لابلای امواج خروشان رودخانه نجات می­دهد و به ساحل می­رساند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 230صفحه 8