مجله کودک 230 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 230 صفحه 31

- من که باور نمی­کنم! او این حرفها را از خودش در آورده است. لابد می­خواهد خودش را باهوشترین پرنده نشان بدهد. من هم چند کلمه از زبان آدمها را بلدم. ولی هیچوقت نمی­گویم که از همه پرنده­ها باهوشترم. زاغ­ها گفتند: - چطور است تو خودت بروی طوطی را امتحان کنی؟ بر با او به زبان آدمها صحبت کن! ببین چی می­خواهد بگوید. کلاغ پیر گفت: - بله، فکر خوبی است. این­را گفت وبه طرف درختی که طوطی مغرور روی آن نشسته بود، پر کشید. زاغها هم به دنبال کلاغ پریدند. کلاغ پیر روی شاخه­ای نزدیک طوطی نشست و به زبان آدمها به او گفت: - طوطی جان! حالت چطور است؟ من کلاغ پیر هستم. طوطی با غرور بالهایش را به هم زد و گفت: طوطی یک احمق است! طوطی یک احمق است! زاغ­ها با داد و قال گفتند: - کلاغ پیر، شنیدی؟ شنیدی؟ حالا حرف او را باور می­کنی؟ کلاغ پیر خنده­ای کرد و گفت: - بچه­ها! راستش حالا نه تنها حرف او را باور می­کنم بلکه با حرف او کاملا موافق هم هستم! به تلافی کاری که کوسکو کرده بود، پاچا ضربه­ی مشتی نثار او می­کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 230صفحه 31