
از کاربردهای علم ریاضی
امیر محمد لاجورد
مدیر مدرسه: آقایون توجه کنن امروز مادر
یکی از شما زحمت کشیده و یک قابلمه آش....»
دانش آموزان: «هورا هورا...»
آقای مدیر: «این قدر سر و صدا نکنین
ساکت، آقای مصطفی شیخی، با شما هم
هستم ها ، آقایون دقت میکنن که رو
لباسهاشون نریزه، رو میز و نیمکت هم
نچکونین ، نبینم که کلاس رو کثیف....»
صحبتهای آقای مدیر بدجوری
حواس مصطفی را پرت کرد. سر کلاس
با خودش فکر میکرد: عجب
برنامهی فوق برنامهی خوب و
خوشمزهای. یعنی الان دارن چکار
میکنن؟ پس چرا آشها را نمییارن؟
فکر کنم الان دارن اونارو میکشن،
جای من الان اونجا خیلی خالیه.
مصطفی:
«خانم، اجازه
هست بریم
تا بیرون؟»
بیرون، معنای
مشخصی دارد.
معمولا انسان
وقتی با .....
هدف بیرون رفتن اجازه میگیرد و از کلاس خارج میشود به جای خاصی میرود. اما گویا هدف مصطفی از گرفتن اجازه، نه برای...
اما امپراتور کوسکو پای خود را در
یک کفش کرده است که باید به قصر خود
برگردد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 230صفحه 10