مجله کودک 246 صفحه 22
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 246 صفحه 22

علی به طرف شخص مرموز راه افتاد و با دیدن چهره مرد مهربان شروع به شکایت کرد و مرد مهربان هم با صبر به حرف­های علی گوش کرد. اونا همیشه منو مسخره میکنن و منو بازی نمی­دن حالا هم که بهتر از همشون بازی کردم، بازم بهونه آوردن و دعوا راه انداختن منم دیگه باهاشون کاری ندارم. میدونی علی من هم یک زمانی بازیکن بزرگی بودم، بزرگتر از اون که فکرشو میکنی اما باید یک حقیقت رو بهت بگم؛ فوتبال یک بازی گروهی و بیشتر هنر یک فوتبالیست خوب، در خدمت تیم بودن و بازی جوانمردانه انجام دادن هست، هیچ وقت یادت نره! تو بدونی که یک فوتبالیست خوب به غیر ازبازی خوب اخلاق خوب و جوانمردانه رو هم باید بدونه. علی که فکرش حسابی مشغول شده بود، سعی می­کرد اسم این بازیکن بزرگ را به خاطر بیاورد و از طرفی دیگر حرف­های او خیلی در علی اثر گذاشته بود. در همان احوال، جیمی در حال صحبت با پدرش است. او می­خواهد که پدر رضایت دهد تا جیمی به پارک «رترو» برود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 246صفحه 22