مجله کودک 246 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 246 صفحه 30

سنجاب­ها نادر ابراهیمی هزارها سال پیش نبود، صدها سال پیش هم نبود؛ دو ،سه یا چهار سال پیش بود. در یکی از جنگل­های بزرگ و قشنگ سرزمین ما،هزاران هزار پرنده و صدها سنجاب،به آسودگی و آرامی، در کنار هم زندگی می­کردند. سنجاب­ها یک خانه­ی بزرگ داشتند و هر روز صبح به صدای آواز پرندگان، از خواب بیدار می­شدند و پی کار خود می­رفتند. غروب­ها برمی­گشتند و آنچه را که آورده بودند می­خوردند، می­نوشیدند و درباره­ی -آنچه دیده و شنیده بودند، قصه می­گفتند. روزهای جُمعه جشن می­گرفتند و همه با هم به کنار ِدریاچه­ی کوچکی که در میان جنگل بود، می­رفتند و درآنجا به آوازخوانی و رقص و بازی مشغول می­شدند. روی هم رفته، روزگار خوب و خوشی داشتند - گرچه خیلی بی­خیال بودند و فکر فردا را نمی­کردند. از آن طرف، جیمی درحال امتحان کردن اختراع خود است. دستگاه کوچک کن اشیا.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 246صفحه 30