تتمیم
و اعلم، أن الحقائق الإمکانیة و الصور القدریة التی هی عناوین الأسمائیة و الصور العلمیة الإلهیة من جهة انبعاثها عن الوجود المطلق؛ و من حیث إنها عبارة عن صورة معلومیة الذات راجعة إلی الوجود المطلق، و إن کانت من جهة تقییدها و قبول وجوه الإمتیاز و الکثرة راجعة إلی العدم. و از آنجا که تعینات قدریۀ علمیۀ نازل از سماء اطلاقْ وجودات خاصۀ علمیه اند که مندک در اسماء و اسماءْ تعینات و صور ذات اند، از آن صور به وجود قدری و ثبوت علمی تعبیر کرده اند. در لسان ارباب
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 66 عصمت از آن حقایق از آن جهت که به تحقق تبعی و ثبوت ظلی متحقق اند، به وجود «ذَرّی» تعبیر شده است. کسانی که عالم ذرّ و «ألست» را عالم شهادت و اقرار به ربوبیت حق را اقرار تکوینی دانسته اند جاهل اند، و به جای اصل سراغ فرع رفته اند. شیخ اکبر در فتوحات افاضت فرموده اند:
فکانت أعیان الممکنات أنها فی حال عدمها مرئیة رائیة، مسموعة سامعة برؤیة ثبوتیة؛ و سمع ثبوتی لا وجود له. فعیّن الحقُّ ماشاء من تلک الأعیان، فوجَّه علیه دون غیره مِن أمثاله قولَه المعبّر عنه باللسان العربی المترجم ب «کن». فأسمعه أمره و بادر المأمور، فتکون علی کلمته، لابل کان عین کلمته. و لم تزل الممکنات فی حال عدمها الأزلی لها تعرُّف الواجب الوجود لذاته کلها . . . فلا بدأن یکون کل ما فی الکون و الوجود من ممکن موجود یسبح الله بحمده فیسمعه أهل الشکف شهادة، و یقبله المؤمن إیماناً و عبادة، فقال تعالی: «و إنْ مِنْ شَیْءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه و لکِنْ لا تَفْقَهونَ تَسْبِیحَهُم إنَّه کانَ حلیماً غفوراً».
شیخ در همین باب تصریح کرده اند که برخی از ارباب حق
یسمعون نطق الممکنات قبل وجودها؛ فإنها حیّة ناطقة درّاکة بحیاة ثبوتیة و نطق ثبوتی.
شیخ اکبر، رضی الله عنه، در موارد متعدد، و غیر او از اکابر ارباب معرفت گفته اند که صاحبان ولایت کلیه آنچه بر آنها در عالم ذرّ و ألست از عبادت و استماع کلام حق گذاشته است به یاد می آورند. این بزرگان خواص از کمل هستند که از باب اتصال به حقیقت خود، که نحوۀ تعین آنان است در علم حق و مقام واحدیت و مرتبۀ
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 67 تفاصیل اسماء و صفات و مظاهر علمی اسماء الهیه، شهود می نمایند آنچه را که در تقدیر استعدادات در حضرت علمیه می دانستند.
نقل و تأیید
در روایات و مأثورات ولویه و اولیای محمدیین، علیهم السلام، به کینونت و تحقق آن بزرگواران در عالم قدر اوّل اشارةً و تصریحاً و تلمیحاً از این سرّ مستسر یا سرّ مقنّع بالسّر، پرده برداشته شده است. و اهل اصطلاح و وارد به لسان این نوع از روایاتْ حق گفتگو در این قبیل از عویصات را داراست که:
«میان عاشق و معشوق رمزی است چه داند آنکه اشتر می چراند»
بَکیر بن اَعْیَن (علی ما فی الکافی) از امام باقر، علیه السلام، نقل کرده است:
إنَ الله أَخَذَ میثَاقَ شِعَتِنَا بالولایةِ، و هم «ذَرٌّ»، یوْمَ أََخَذَ المیثاقَ عَلَی الذَّرِّ و الإقرارِ لَهُ بِالرُّبوبیّةِ و لِمحمّدٍ بالنُبُوَّةِ.
در همین باب مذکور است:
کان أبوجعفر، علیه السلام، یقول: إنَّ الله أَخَذَ میثاقَ شِیعَتِنَا بالولایةِ لنا، و هم ذَرٌّ، یَوْمَ أَخَذَالمیثاقَ عَلَی الذَّرِّ بالإقْرارِِ لَهُ بالرُّبُوبِیَّةِ . . . و هُمْ أََظِلَّةٌ؛ و خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّینَةِ التی خُلِقَ منها آدَمُ.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 68 مراد از «طین» و «طینت» در روایات، گل یا عنصر خاکی نمی باشد. چه آنکه «طینت» به معنای اصل و ماده ای است که مناسبت با مخلوقات دارد. و این طینت، یا طین، به حسب مراحل و مراتب متفاوت است. گاه از آن به «هباء» به معنای مادۀ ممکن نیز تعبیر شده است. و مراد از «خلق» تقدیر، و مقصود از «ظلّ» وجود ذرّیِ تبعی است که به وجود خاص خود موجود نباشد، بلکه به وجود تبعی در عالم قدر اوّل، که از آن به «قضا در مرتبۀ علم» نیز تعبیر شده است، متحقق باشد.
کلمۀ «ظلّ» و «اظلال» در روایات مأثور از اهل بیت، صلی الله علیهم و سلم، بسیار وارد شده است. در همین باب مفضَّل از ابو عبدالله، امام جعفر صادق، علیه السلام، سؤال می کند:
کیف کنتم حیث کنتم فی الأظلّة؟ [قال علیه السلام]: کُنَّا عِنْدَ رَبَّنا لَیْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَیْرُنا فی ظِلّةٍ خَضْرَاءَ، نُسَبِّحُهُ و نُقَدِّسُهُ و نُهَلِّهُهُ نُمَجِّدُهُ، و مَا مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ و لا ذِی روحٍ.
از آنجا که عین ثابت کمل از عترت و نیز عین قَدَری حضرت ختمی مقام سمت سیادت بر اعیان و صور قدریۀ انبیا و اولیا و دیگر موجودات دارد، در مقام تقدیر علمی مقدم اند بر کافۀ ذراری وجود. و این تقدم زمانی نیست؛ بلکه تقدم مطلق بر مقید است. و به همین ملاحظه امام، علیه السلام، فرمود: کنا عبد ربّنا لیس عنده أحد غیرنا. و نفرمود: لیس فیها أحدٌ غیرنا.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 69