از جمله روایاتی که میتوان در این میان به آنها استناد کرد، صحیحه قداح و ضعیفه ابی بختریاست. در روایت نخست این چنین میخوانیم: «همانا عالمان وارثان پیامبران هستند و پیامبران درهم و دینار به ارث نگذاشتند ولی علم را به ارث گذاردند. هر کس از علم آنها اخذ کند، دارای بهره فراوانی است». و در روایت دوم چنین آمده است: «به راستی علما وارثان پیامبران هستند و پیامبران درهم و دینار باقی نگذاشتند و تنها روایاتی به ارث گذاردند. پس هر کس چیزی از احادیث
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 27 آنها اخذ کند به تحقیق بهره فراوانی به دست آورده است».
چه بسا گفته شود: اِخبار از اینکه «عالمان، وارثان پیامبران هستند» اقتضا دارد علما در تمام زمینههایی که به پیامبران مربوط است، وارث باشند و از جمله شوون پیامبران، حکومت و قضاوت است. بنابراین، لازمه این اطلاق و اِخبار این است که تمام جنبههای حکومت برای عالمان نیز ثابت باشد. و ذیل این دو روایت که میگوید: «ولی علم را به ارث گذاردند» یا «تنها روایاتی به ارث گذاردند» موجب نمیشود که میراث انبیا تنها در همین دو مورد [علم و روایات] محدود گردد؛ چرا که از این دو، حصر حقیقی استفاده نمیشود تا چه رسد به اینکه فقط منحصر به روایات باشد؛ زیرا:
اولاً: علم و روایات، در مقابل ارث نبردن درهم و دینار است، لذا حصر اضافی میباشد.
ثانیاً: اگر حصر را حقیقی بدانیم بر خلاف واقعیت خواهد بود؛ زیرا میراث پیامبران به این دو مورد محدود نمیشود؛ بلکه زهد، تقوا و سایر کمالات نیز از میراث آنها است. همان گونه که ولایت و قضاوت نیز از جمله میراث انبیا میباشد.
البته در مورد برداشت فوق، جای بحث زیاد است. از آنجا که عبارت «عالمان وارثان پیامبرانند» نه انشا؛ بلکه اِخبار میباشد، لذا همین اندازه که عالمان در علم و روایات، وارث انبیا باشند در صدق این
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 28 اِخبار کافی است و ضرورتی ندارد که علما در همه زمینهها وارثان پیامبران باشند. آری اگر در مقام انشا و جعل بود، میتوانستیم ادعای اطلاق کنیم ـ هر چند محل اشکال است ـ ولی روشن است که چنین نمیباشد.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 29