از آنچه گفتیم، مساله دیگری پیدا میشود و آن این است اگر شخصی در احکام عملی [فروعات فقهی] از مجتهدی تقلید کند و بعداً آن مجتهد بمیرد و او از مجتهد دیگری تقلید نماید که رجوع از مرده را واجب
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 148 میداند و بر این اساس از وی تقلید کند سپس آن مجتهد نیز بمیرد و مقلد از مجتهد دیگری تقلید نماید که بقا بر میت را واجب میداند، در این صورت بر چنین شخصی واجب است به فتوای مجتهد اول برگردد؛ زیرا برای او اماره فعلی پیدا شده است که فتوای مجتهد دوم مبنی بر رجوع از مرده، باطل بوده است. لذا رجوعش از مجتهد اول را باطل میبیند و معیار حجت فعلی نیز فتوای زنده میباشد.
و قول به جواز بقا بر فتوای مجتهد دوم نیز بنا به رای مجتهد سوم صحیح نیست؛ زیرا مجتهد سوم فتوای مجتهد دوم را در مساله اصولی باطل و رجوع مقلد از مجتهد اول را نادرست میداند. بنابراین، برای مقلد عملاً امارهای بر بطلان رجوع خود از مجتهد اول حاصل شده است، لذا معنا ندارد که مقلد در آن مساله همچنان باقی باشد.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 149