با مراجعه به روایات، هر دو مقدمه مطلب اول اثبات میشود؛ یعنی اجتهاد امروزی یا شبیه آن، در عصر ائمه علیهم السلام معمول بوده است و اخبار زیادی بر این امر دلالت دارد از جمله:
1ـ روایتی است که محمد بن ادریس در آخر «سرائر» از کتاب هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود: «بیان اصول و کلیات بر عهده ما است و تفریع موارد بر اصول با شما». و روایتی که از کتاب احمد بن محمد بن ابینصر از امام رضا علیه السلام نقل میکند که فرمود: «بیان اصول با ما است و شما باید مصادیق را به دست آورید».
بیشک اجتهاد همان تطبیق فروع بر اصول بوده و اجتهاد مصطلح در زمان ما چیزی جز این نیست. امثال این فرمایش امام علیه السلام: «لاینقض الیقین بالشک» ـ یقین با شک نمیشکند ـ اصل است و احکامی که فقها از آن استنباط میکنند، فروعات میباشد. و تفریع بر اصل، مانند قیاس نیست که با اشباه و نظایر، حکم داده شود؛ بلکه همان استنباط مصادیق و موارد جزئی از کلیاتی است که کبرای قضیه قرار میگیرند.
بنابراین، عباراتی چون «علی الید ما اُخذت حتی تودّی» ـ کسی که چیزی را بگیرد، ضامن است تا آن را برگرداند ـ و «لا ضرر و لا ضرار» ـ
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 60 زیان دیدن و ضرر رساندن، ممنوع است ـ و «رُفع عن اُمتی تسعة» ـ نُه چیز از امت من بر داشته شده و تکلیفی ندارند ـ همگی اصول هستند و آنچه فقها در کتابهای خود به عنوان فتوا آوردهاند، فروعاتی است که از اصول یاد شده استنباط کردهاند. این کار همان طور که در زمان ما مرسوم است، در عصر امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام نیز معمول بوده است و تنها فرقش در کمی و زیادی مصادیق آن است. چنین تفاوتی در میان فقهای امروزی نیز به چشم میخورد.
2ـ روایتی است که در عیون الاخبار از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «هر کس متشابه قرآن را به محکم آن ارجاع دهد، همانا به راه راست هدایت شده است. سپس فرمود: در روایات ما نیز مانند محکمات و متشابهات قرآن، محکم و متشابه وجود دارد. پس متشابهات اخبار را به محکمات آن برگردانید و بدون توجه به محکمات، از متشابهات پیروی نکنید که گمراه میشوید».
بدیهی است که ارجاع متشابه به محکم و قرینه قرار دادن یکی برای دیگری، بدون اجتهاد امکانپذیر نیست. همان گونه که در زمان ما چنین اجتهادی معمول است.
3ـ روایتی است که در معانی الاخبار به سند داود بن فرقد نقل شده است که میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: «اگر شما معنای سخنان ما را بشناسید، فقیهترین مردم هستید؛ زیرا کلام به چند وجه قابل
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 61 انصراف است؛ به طوری که انسان هر جور بخواهد آن را بیان میکند و دروغ هم نمیگوید».
همانا شناخت معانی سخنان ائمه علیهم السلام از میان وجوه مختلف آن، جز با اجتهاد و بررسی فتاوای اهل سنت و بدون عرضه اخبار به روایات و فتاوای ائمه علیهم السلام و قرآن کریم، ممکن نیست. همانطور که در بین فقها رایج است.
4ـ روایت دیگر در این رابطه، خبر علی بن اسباط است که میگوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: گاهی مسالهای پیش میآید که سر در نمیآورم و در شهر من، کسی از شیعیان شما حضور ندارد تا از او بپرسم. [چاره چیست؟] حضرت فرمود: «نزد فقیه شهر[ فقیه سنّی] برو و مساله را از او بپرس، هر چه او گفت، بر خلاف آن عمل کن که حق در همان است».
5ـ از دیگر روایات این باب، اخباری است که از فتوا دادن بدون علم، نهی میکند. از این روایات که تعدادشان زیاد است، برداشت میشود که با داشتن علم، فتوا دادن جایز میباشد. و صدور فتوا جز با اجتهاد و تفقه، ممکن نیست.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 62 6ـ باز اخباری است که از حکم دادن بر خلاف احکام الهی نهی میکند. لازمه چنین منعی، اجتهاد است [تا با بررسی و تفقه در کتاب و سنت بتوان از طریق استنباط و اجتهاد، احکام الهی را به دست آورد].
در نهج البلاغه نیز ـ طی نامهای به قثم بن عباس ـ آمده است: «صبح و عصر بنشین [زمانی را برای این کار در نظر بگیر] و برای کسی که سوالی دارد، فتوا بده.[پاسخگو باش] جاهل را آموزش بده و عالم را پند و تذکر».
7ـ روایتی است که در کتاب الغیبة به سند حسین بن روح از ابومحمد؛ حسن بن علی [امام حسن عسگری علیه السلام] نقل شده است که درباره کتب بنیفضّال پرسیدند، آن حضرت فرمود: «روایات آنها را بگیرید ولی آرایشان را رد کنید».
این روایت دلالت دارد که آنان دارای آرایی بودهاند و روایات غیر از فتاوای آنها است. و اینکه احتمال دهیم آرا و نظرات آنها مربوط به مسائل اعتقادی بوده است، به جهت اطلاق روایت، پذیرفتنی نیست. چه بسا بتوان گفت: نهی امام از قبول آرای آنان، به خاطر این است که مجتهد باید شیعه و عادل باشد.
8 ـ از این دسته روایات، کلام امام باقر علیه السلام به ابان بن تغلب است که
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 63 ذکرش گذشت؛ چون فتوا دادن جز با اجتهاد ممکن نیست.
9ـ از جمله این اخبار، برخی از روایاتی است که کیفیت استنباط از قرآن را مطرح میکند. مانند خبری که از محمد بن علی بن حسین، با استناد به زراره نقل شده است. زراره میگوید: «به امام باقر علیه السلام گفتم: آیا ممکن است بفرمایید «این که گفتید: مسح به قسمتی از سر و پاها است» از کجا فهمیدید؟ حضرت لبخندی زد و فرمود: ای زراره! این مطلب را رسول خدا بیان کرده و از سوی خدا در قرآن آمده است. از اینکه خداوند فرموده: «صورتهای خود را بشویید» متوجه میشویم تمام صورت باید شسته شود. سپس میفرماید: «دستهایتان را تا آرنج بشویید» و آن را به شستن صورت عطف کرده است که معلوم میشود، دستها باید تا آرنج شسته شوند. آنگاه بین کلام فاصله انداخته و میفرماید: «به سرهای خود مسح کنید». از اینکه فرمود: «برووسکم» متوجه میشویم به خاطر وجود «با »، مسح بخشی از سر منظور است. آنگاه مسح پاها را به مسح سر عطف نموده است. همان گونه که دستان را به صورت وصل کرده است. اینکه فرمود: «پاهایتان را تا برآمدگی» و آن را در پی مسح سر آورد. معلوم میشود مسح قسمتی از پاها منظور است. البته رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این حکم را برای مردم بیان نموده بود ولی مردم آن را ضایع کردند».
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 64 ملاحظه کنید که حضرت چگونه کیفیت استنباط از قرآن را به او یاد میدهد. شبیه این روایت بلکه روشنتر از آن، مرسله طولانی یونس است که در باب آداب استحاضه آمده است و مواردی را در بر دارد که ما را به سوی اجتهاد رهنمون میشود. اگر خواستید، مراجعه نمایید.
همچنین روایت عبد الاعلی که در مورد مسح از روی جوراب [مثلاً باند یا پارچهای که روی زخم بسته میشود] نقل میکند که حضرت فرمود: «این حکم و امثال آن، از قرآن فهمیده میشود. خداوند متعال میفرماید: «در دین برای شما سختی قرار نداده است» پس از روی آن مسح بکش». آیا این چیزی جز اجتهاد است؟
10ـ همچنین روایاتی که عرضه اخبار را به قرآن و روایات اهل سنت و ترجیح برخی اخبار بر برخی دیگر را مطرح میکند. چنین کاری از روشنترین موارد اجتهاد است که در میان اهل فن معمول میباشد.
11ـ از دیگر روایات این باب، مقبوله عمر بن حنظله است. آنجا که میگوید: «در حلال و حرام ما نظر کند و احکام ما را بشناسد». شبیه همان چیزی که در بحث اختصاص منصب قضاوت به فقها توضیحش گذشت. و عبارت «هر دو آنها در روایت شما اختلاف دارند». چون اختلاف در روایت یا در معنای آن است و یا به جهت ترجیح یکی بر دیگری در نظر آنها است که این نیز چیزی جز اجتهاد نمیباشد.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 65 اگر گفته شود: هر یک از دو راوی، از سند روایت دیگری اطلاع نداشته است، پذیرفتنی نیست؛ زیرا آنها در هر دو روایت دقت میکردند. روایات دیگری نیز در این باره وجود دارد که بیانش به درازای سخن میانجامد و بر اهل نظر پوشیده نیست.
کتاباجتهاد و تقلید (ترجمه الاجتهاد و التقلید)صفحه 66