وقتی امام نامه را ملاحظه کردند ناراحت و متأثر شدند.
امام در دوران زندگی خویش کوچکترین گامی در راه بدست آوردن مقام و مسند برنداشتند.
همسر محترمه امام نقل کرده اند که من 62 سال با امام بزرگوار زندگی کردم...
یک شب که در نجف در محضر امام بودم معظم له اظهار نگرانی کردند.
وقتی خدمت امام رسیدم که با ایشان خداحافظی کنم مطلبی فرمودند که برای من نصیحت خیلی بزرگی شد.
وقتی درس حوزه می خواست تعطیل شود، امام نصایحی به طلاب می کردند که از آن نصایح توحید می بارید.
حدود سال 1309 بود که از طرف حکومت رضاشاه دو نفر به نامه ای آل آقا و ذوالریاستین برای امتحان گرفتن از طلاب آمدند.
بنظر من انقلابی که امام در دفاع از حجتهای الهی کرد، از انقلاب اسلامی بزرگتر است.
وقتی کسی از امام تقاضای استخاره میکرد، ایشان گاهی با تسبیح و گاهی با قرآن استخاره میفرمودند.
امام بعد از تبعید از ترکیه و ورود به عراق در نجف رحل اقامت افکند.
بعد از آشنایی باحضرت امام نحوۀ تشرف ایشان به حرم فاطمه معصومه را در نظر دارم.
در مبانی فقهی و برخوردهای فقهی، بینش امام با دیگران فرق داشت.
تفکر و اندیشیدن امام بیش از تتبع و جستجو کردن شان در کتابها بود.
در قضیۀ انجمن های ایالتی و ولایتی رژیم شاه پس از حمله شدید امام ناچار شد عقب نشینی کند.
وقتی آقا مصطفی رحلت کرده بودند قرار شد جمعی به اتفاق حاج احمد آقا به محضر امام برسند.
در نجف اشرف، سطوح مختلف علمی باید حدود و ثغور خودشان را حفظ می کردند.
یک روز یک آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقات کند.
یک روز شخصی پیش امام آمده عبای خود را نشان داد و گفت: عبای من پاره است.