امام با آن روح قوى، در ضمن آنکه ادب اسلامى را رعایت مىکردند و به بزرگان و اشخاص دیگر احترام مىگذاشتند
یادم هست در ماههاى اول اسارت، مراسمى در آسایشگاه داشتیم
قبل از پانزده خرداد امام عادتشان این بود که از مسجد اعظم که خارج میشدند پیاده به منزل تشریف میبردند.
این بنده حقیر قدرى بعد از شهریور 1320 خورشیدى که براى تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام سقىاللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه در حالى که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام...
یکى از شاگردان امام براى تبلیغ به یکى از روستاهاى نزدیک قم میرفت. با توجه به احتیاج مردم آنجا به مسجد، دو نفر از مقلّدین امام گفتند ما در صورتى هزینه ساخت مسجد را میپذیریم که امام بیایند و کلنگ مسجد را بزنند. وقتى مطلب توسط مرحوم اشراقى به امام عرض شد، ایشان فرمودند: «من اهل این کارها نیستم. »
وقتى قرار شد طبق اصل قانون اساسى، مسئولین صورت دارایى خود را بدهند...
مواردی از اجرای احکام اسلامی توسط حضرت امام بوده است که برای من و امثال من آموزنده بوده اند.
یادم مىآید در نوفل لوشاتو که بودم، عدهاى از ایران براى زیارت امام ـ در دهه عاشوراـبه آنجا آمده بودند...
حضرت امام اول از همه پرسیدند که آن مسأله ای که شاه می گفت، انرژی خورشیدی، چیست؟ خیلی هم زیبا می پرسیدند که من همان جا یکه خوردم که مثلا امام به این ریزه کاری ها دقت دارند. آن موقع من مسأله نیروگاه های خورشیدی یا سلول های خورشیدی و آن چیزی را که تا آن روز بود خدمت شان گفتم.
«مردم گفته اند عبدالکریم. به جدم اگر می گفتند روحالله، من پیشقدم می شدم.»
ساعت سه بعدازظهر زمانى که وقت خواب و استراحت امام است،صداى زنگى شبیه به زنگ خطر شنیده مىشود...
امام از مسیرى که براى ایشان باز کرده بودند نیامدند و تغییر مسیر دادهاند و در لابلاى جمعیت به راه خود ادامه مىدهند.
امام در جلسهای این افراد را به دور هم جمع میکنند و میگویند این همه مرکز مذهبی در تهران است اما شما با هم هیچ ارتباطی ندارید. باید جمع بشوید، تشکیلاتی را درست بکنید و با هم ارتباط داشته باشید
این مسأله که در همه جا روضهخوانی است ولی در منزل امام رژیم این اجازه را نمیدهد، بر من گران آمد. به همین خاطر بنده آن روز در آنجا روضه خواندم و سپس در میان جمعیت زیادی که حضور داشتند، خودم را پنهان کردم.
یک روز حضرت امام از طریق حاج سید احمد آقاپیغام دادند که از انجام تعمیر و تغییر ساختمان حسینیه امتناع کنید
چند سال قبل از انقلاب یکى از ثروتمندان اهل خمین که ثروت خیلى زیادى داشت، به قم آمده بود از من خواست آیا ممکن است من خدمت امام برسم
روزى حضرت امام به من فرمودند: آقاى دکتر! عالمى بود که در آخر عمر بیمار شد و کمکم بیمارى او شدت گرفت
امام هیچگونه وابستگى به افراد و اطرافیان خود نداشتند، و ما این مطلب را به خوبى درک کرده بودیم .