مجله نوجوان 30 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 30 صفحه 4

گزارش شما چقدر در کار خانه کمک می کنید؟ آن روز وقتی که چشمش را باز کرد ، هنوز لذت کار دیشب توی دلش بود. آن شب قبل از شام بدون آنکه مادرش خواسته باشد ، سفره را باز کرد و ظرفهای غذا را آورد. می دانست که پدرش زیرچشمی نگاهش می کند اما دوست داشت او هم در لذت این کار شریک باشد. بعد از اینکه شام را خوردند ، به خواهرش کمک کرد تا ظرفها را جمع کند. دوست داشت ظرفها را هم بشوید ولی خواهرش اجازه نداد و از او خواست تا تکالیفش را برای فردا آماده کند. حالا اول صبح بود. او برای رفتن به سر کلاس آماده می شد. بعضی از نوجوانان(مخصوصا آقاپسرها) فکر می کنند که کمک کردن در کار خانه شایسته آنها نیست درحالیکه کمک کردن در کارِ خانه ، شرکت کردن در یک کار گروهی است و ما باید مسوولیتی هرچند کوچک را درخانه به عهده بگیریم. علی ، پسر خنده رویی است. او برای خریدن نان به نانوایی آمده است. «کمک کردن تو کار خونه رو دوست دارم». او از کمک کردن به مادرش خوشحال می شود و همیشه دوست دارد که در کارهای خانه شرکت کند. علی همیشه برای خرید نان به نانوایی محل می رود تا با این کار بتواند در کار خانه سهمی داشته باشد. «به جز نان خریدن ، بعضی وقتها در جارو زدن هم کمک می کنم». اما بعضی از نوجوانان هستد که به بهانه های مختلف سعی می کنند از کمک کردن در کار خانه شانه خالی کنند. بعضی از پدر و مادرها هم هستند که اجازه نمی دهند بچه ها در کار خانه کمک کنند. این پدر و مادرها خسته شدن را مطرح می کنند و به این بهانه اجازه نمی دهند تا فرزندان در کمک کردن به کار خانه سهمی داشته باشند. این پدر و مادرها فکر می کنند که نسبت به پدر و مادرهای دیگر بچه هایشان را بیشتر دوست دارند؛ بنابراین به فرزندانشان اجازه نمی دهند که در کار خانه مسوولیتی را برعهده بگیرند. آنها ، حتی به دخترانشان اجازه نمی دهند تا کارهای مربوط به خودشان مانند ظرف شستن ، جارو کردن یا غذا درست کردن را یاد بگیرند و وقتی این بچه ها بزرگ تر می شوند و با هم سن و سالانشان برخورد می کنند ، احساس حقارت می کنند. مریم یکی از این دخترخانمها را می شناسد. او همکلاسی اش را مثل می زند که بخاطر محبت بی جای والدینش لوس بار آمده است و حتی برای انجام دادن تکالیف مدرسه اش دچار مشکل می شود. مریم وقتی به اینجا می رسد سرش را برمی گرداند و می گوید : «اصلا دوست ندارم جای او باشم». چنین افرادی به جز اینکه در مدرسه دچار مشکل هستند ، در روابط خود با دیگران هم این مشکل را دارند و همیشه گوشه ای کز می کنند و با هیچ کس دوست نمی شوند و حتی هیچ کس حاضر نیست با آنها نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 30صفحه 4