مجله نوجوان 81 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 81 صفحه 6

فرهاد سهرابی تفنگ و قناری تفنگ پری به یک قناری دل باخته بود . این عشق چنان غریب بود که حتی نزدیکان بر ناممکنی آ« فریاد زدند . حتی یک تن درد تفنگ را باور نکرد . این قاعده و قرار یک تن درد تفنگ را باور نکرد . یان قاعده و قرار این جهان است که عشقی اگر در زانی نامساعد و شرایط ناهموار طلوع کند خوشامد هیچ کس را نخواهد شنید و نخواهد دید . شمشیری که در کنار خیمه ای رویای جنگ می دید به تفنگ گفت به عمر خویش شگفتی بسیار دیده ام ، پیروزی های ناممکن و شکست های نامنتظر اما هرگز ندیده ام تفنی پر به یک قناری دل باخته شد کردار تو نه پیروزی و نه شکست که اهانت است . تحقیر وجود خویش را آواز می کنی تفنگ اشکی نداشت که نثار کند اما بعضی بسیار در گلو داشت . با بغض گفت اما باید درمانی بر درد من باشد . نامه ای به سازمان ملل خواهم نوشت و درد خویش را به جامعه بین الملل خواهم گفت شمشیر پوزخندی زد و گفت: هنوز نمی دانی سازمان ملل برای حفکی ملل است و برای پذیرش محترمانه زورگویی دولت های بزرگ تفنگ نومیدانه گلنگدن خویش را کشیده و در دل می دانست که شمشیر راست می گوید اما تیری در تاریکی رها کرد . صفیر گلوله در باد شیشه ای را شکست دبیر کل سازمان ملل که بر پشت میز خود چرت می زد از جا جهید چه کسی تیری در تاریکی رها کرد قربان یک تفنگ است این را ماموران گفتند . دبیر کل سرش را با حرت تکان داد اما تفنگ باید در خدمت سرمایه داری جهانی باشد . این دیگر چه پدیده ای است مامور گفت: قربان تفنگی پر ست اما به یک قناری دل باخته است دبیر کل با حرت عینکش را جا بجا کرد تفنگ و عشق چه بیماری های شگفتی قرن ما دارد بیاوریدش تفنگ را ماموران به مجمع بردند . دبیر کل برخاست می خواست فریاد بزند که مامروی در گوشش گفت قربان تفنگی پر است . آرام سخن بگویید دبیر کل لبخند سردی زد و رو به تفنگ گفت: می دا نی چه گناه بزرگی بر دوش اری؟ تو جهانی را به تمسخر گرفته ای . اصلا بگو بدانم مگر تو فرزند تکنولوژی نیستی ؟ تفنگ چرا هستم دبیر کل : آیا کرداری جز شلیک کردن بلدی تفنگ: نه قربان ، تنها کاری که می دانم شلیک کردن است دبیر کل با کلافگی گفت: پس خام طمع چه خیالی در سر داری؟ نکند گمان کرده ای که یک گیتاری . یا هر ساز دیگر که بتوانی آهن گسر کنی و قناری را به خویش جذب کنی ؟ تفنگ سرش را بالا آورد و گفت نه قر بان اما من دیگر

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 81صفحه 6