مجله نوجوان 81 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 81 صفحه 21

سیب حوا هیچ کس به درستی نمی داند درخت ممنوعه ای که در هر آن با همین نام خوانده شده در حقیقت چه درختی بوده است . در بعضی ا فرهنگ اه آن میوه ممنوعه کندم و در برخی از فرهنگ ها میوه ممنوعه را سیب دانسته اند . اگر این موضوع واقعیت داشته باشد باید قبول کنیم که این میوه بهشتی یک بار بهشت را از همه ما گرفته است . البته بهشت بدون سیب هم لطفی ندارم ان هم بدون سیب ممنموعه عطر کربلا کسانی که به زیارت حرم سالار شهیدان حضرت امام حسین ع مشرف می شوند عطر سیب را با عمق وجود خود احساس می کنند در تاریخ ادبیات ما نیز در بسیاری از موارد عطر سیب به استفاده از عطر و بوی کربلای حسینی و معرفت عاشورایی شیعیان آن حضرت آورده شده اس سیب عروسی روزی روزگاری دانشمندی داشت کنار جوی آبی قدم می زد و که دید یک سیب سرخ خوشگل دارد توی آب قل قل می خورد و می رود . بی اختیار خم شد و سیب را از آب گرفت و گاز زد . هنوز سیب از گلویش پایین نرفته بود که با خودش گفت این سیب مال چه کسی است/ از کجا معلوم که صاحبش راضی باشد/ باید صاحبش را پیدا کنم تا این سیب را حلالم کند این بود که به باغ سیبی رسید و فهمید که این سیب از این باغ در رود آفتاده است رفت و صاحب باغ را پیدا کرد . از او خواست تا مبلغ سیب را از او قبول کند صاحب باغ دید که این جوان این قدر صادق و درستکار است و در مسائل شرعی و حق الناس این قدر مراقبت می کند خواست تا او دامادش شود . به همین خاطر به او گفت من دختری دارم که هم کور است و هم کر است هم کچل است و هم شل است . تنها در صورتی که سیب را به تو حلال می کنم که دخترم به عقد همسری تو در آید مرد که دیگر سیب را گاز زده بود و چاره دیگری نداشت به ناچار شرط صاحب باغ را قبول کرد . تا مال دیگری را به حرام نخورده باشد و داماد او شد . البته دختر صاحب باغ نه تنها کر و کور و کچل و شل نبود بلکه بسیار هم زیبا و صاحب کمالات بود و از این که شوهری با تقوا قسمتش شده بود قند توی دلش آب می شد .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 81صفحه 21