مجله نوجوان 109 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 109 صفحه 29

سرشاخه های نور البته ، من نسبت به همۀ مسائل مربوط به مطبوعات نمی توانم نظر بدهم . الان آنچه مربوط به مسائل آخر است . این است که رادیو - تلویزیون و مطبوعات مال عموم است . چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید که عموم بر آن ها حق دارند از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم باشد ، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سؤال شود که آیا مطلبی را باید نقل بکنند یا خیر . و الا آنچه خوب است در رادیو - تلویزیون و مطبوعات باشد ، آن است که برای کشور اثری داشته باشد . مثلاً اگر زارعی خوب زراعت کرد و زارعتش خوب بود ، شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحۀ اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است ، این منتشر بشود . و یا کارمندی خوب کار کرد و یا اگر طبیعی عمل خوبی انجام داد ، عکس او را در صفحۀ اول چاپ کنید و بنویسید که این عملش چطور بوده است . این باعث تشویق اطبا می شود و بیشتر به دنبال کار می روند . یا مثلاً اگر کسی کشفی کرد ، باید مفصل با عکس و مطلب باشد ، یا اگر کسی سارقی را دستگیر کرد ، و یا کشاورز و یا هنرمند و یا جراح که متأسفانه نه اسمشان است و نه عکسشان . در حالی که اینها لایقند تا در روزنامه ها مطرح شوند . خلاصه ، باید اساس تشویق اشخاصی باشد که در این کشور فعالیت می کنند . . . بنابراین آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید ، به جای آن ، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است . 41/6/64 در جمع مسئولین روزنامه های اطلاعات ، جمهوری اسلامی ، کیهان (صحیفه امام ، ج 19 ، ص 362 و 361) خاطرات امام آقای شیخ محی الدین فرقانی که از جمله ملازمین امام در غیاب آقای حاج شیخ عبدالعلی قرهی بود در نجف برایم نقل کرد زمانی که آقای شیخ عبدالعلی به ایران رفته بود و من افتخار ملازمت امام را داشتم . امام به من توصیه فرموده بود که چنانچه کسی با من بعد از نماز مغرب و عشاء کار ضروری دارد می توانی او را قبل از آمدنم ، به بیرونی هدایت کنی . اتفاقاً یک شب بعد از مراجعت امام از نماز جماعت در بیرونی نشسته بودم که کسی آمد و کار فوری با آقا داشت . من طبق دستور قبلی به اندرون رفتم ، چون اتاق آقا را تاریک دیدم برگشتم ولی هنوز چند گامی برنداشته بودم که امام مرا مورد خطاب قرار دادند و فرمودند که کاری داری ؟ عرض کردم بله ، ولی چون چراغ اتاق را خاموش دیدم خیال کردم حضرتعالی در خواب یا در حال استراحت هستید . امام در پاسخ فرمودند : خیر چون کاری نداشتم چراغ اتاق را خاموش کردم . آیت الله سید مجتبی رودباری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 109صفحه 29