مجله نوجوان 159 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 159 صفحه 15

کاغذ نمکی اولی گفت: من خواب دیدم به مسافرت رفته­ام. دومی گفت: من خواب دیدم دارم غذای خوشمزه می­خورم. اولی گفت: چرا مرا دعوت نکردی؟ دومی گفت: می­خواستم دعوتت کنم گفتند رفته­ای مسافرت ! سعید صالحی مدرسة طه یک روز 2 تا ماشین با هم تصادف می­کنند. افسر به هر دو تا راننده می­گوید: راستش را بگویید ببینم چی شده؟ یکی از راننده­ها می­گوید : جناب سروان! من که خواب بودم. چیزی نفهمیدم. امیر حسین آذربایجانی از تهران یک روز یک آقایی هلو می­خوره، وقتی تموم می­شه می­گه: آخ جون گردو هم داره ! محدثه امیریان از قم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 159صفحه 15