مجله نوجوان 191 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 191 صفحه 4

نیلوفر هاتف رستمی سلام بود که ذهنم را قلقلک می‏داد تا مسلمان شوم و فکر کنم که چرا مادربزرگ تا این حد آرام بود. مثل هیچ کس نبود. چادر سفید یک‏دست نداشت، جا نمازش کوچک بود تسبیح نداشت و با انگشتانش ذکرها را می‏شمرد؛ من آرام نمی‏شدم وقتی او نماز می‏خواند. اصلاً سواد نداشت، حتی سواد قرآنی. از من می‏خواست برایش قرآن بخوانم. سوره‏ها را به هم متصل می‏کردم، از حمد و بقره، یس و واقعه، از رحمان می‏خواندم: «اذا وقعۀ الواقعۀ» «فبای آلاءِ ربکما تکذبان»، «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی» مادربزرگ به «پس به سوی او باز می‏گردید» معتقد بود ولی نمی‏دانست این آخرین شبی است که می‏خوابم تا دیگر به آن «و ان یکاد» نگاه نکنم و فکرکنم خوشبختی‏ام در یک جایی رقم می‏خورد که حتماً از مرز می‏گذرد. یادم می‏آید مادرم برای همیشه رفته است و پدرم را ندیده‏ام. باید آرام‏تر باشم. همه چیز خوب می‏گذرد و من هم هیچ مشکلی ندارم. خانه‏ام را غبارروبی کرده‏ام. این اصطلاح را مرحوم مادربزرگ به کار می‏برد، آن هم برای یکی از امام زاده‏های محل سکونتش که الان یادم نمی‏آید چه بود. «و ان یکاد الذین» نمی‏دانم یعنی چه اما تنها یادگاری‏اش در تمام مدتی که تنها شدم

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 191صفحه 4