مجله نوجوان 191 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 191 صفحه 14

باغهای کاغذی معرّفی چند تا کتاب چرخ و فلکی بله، در همین حیص و بیص چیزی اتفاق افتاد. سر و کلۀ یک موجود کوچولو روی تپۀ بوستر پیدا شد. عجیب‏ترین مرد کوچولویی که به عمرش دیده بود. اول از همه این که قدش 24/15سانتی متر بود، نه بیشتر. بعدش این که سر تا پا از بیسکویت زنجبیلی ساخته شده بود و به جای چشم، دوتا کشمش داشت. عضله‏هایش برقی بود و به همین خاطر می‏توانست مثل من و شما این ور و آن ور برود و هر بار که تکان می‏خورد، نور آبی رنگی از تنش جرقه می‏زد. اینها به کنار، یک جعبه بیسکویت گنده توی بغل داشت که پر بود از اسکناس. بله، توی جعبه یک عالمه پول بود. باور کنید عین حقیقت است. کوچولوی عجیب و غریب، لی­لی کنان آمد نزدیک جایی که پلی نشسته بود. گفت: «سلام، من آلن تیلورم.» پلی که مات و مبهوت شده بود، گفت: «من هم پلی‏ام. شما از اهالی سرزمین رؤیایی جن و پری هستین؟ همان جایی که توی رودخانه­هاش شربت آبلیمو و کف خیابانهاش پوشیده از تک شاخه؟» آلن تیلور گفت «خواهش می‏کنم مسخره‏ام نکن. مگه تا حالا آدم زنجبیلی با عضله‏های برقی ندیدی؟» پلی با دستپاچگی گفت: «نه، ندیدم. ببخشید. آخه من همه‏اش نُه سالمه. منظورم مسخره کردن و اینام نبود.» بیسکویت پر حرف در جواب گفت: «خب، عیبی نداره.» بعد در حالی که یک بسته اسکناس را به طرف پلی دراز می‏کرد، دنبالۀ حرفش را گرفت: «بیا این پولارو بگیر تا با هم دوست بشیم!» پلی با تعجب گفت: «من به پول و پله‏ات احتیاجی ندارم. همین طوری باهات دوست می‏شم.» نام کتاب: آقای گام و میلیاردر بیسکویتی نویسنده: اندی استنتون تصویرگر: دیوید تزیمن مترجم: رضی هیرمندی ناشر: مؤسسۀ انتشارات چرخ و فلک بخشی از متن کتاب:

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 191صفحه 14