مجله نوجوان 124 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 124 صفحه 17

زندگی اش برگردد (این دانش آموز اوّلیه از لحاظ این شیوۀ هدر دادن اوقات فراغت با ما تفاهم داشته است با این تفاوت که ما مدرسه می رویم و از دست آقای خشونتیان یک دل سیر کتک می خوریم و بر می گردیم) بعد از آن قرن تکنولوجی و از این جور مسایل شد و بشر شیوه­های باحال تری برای هدر دادن اوقات فراغت خود پیدا کرد. یکی از این شیوههای باحال به جهت هدر دادن اوقات فراغت چت کردن است. در این شیوۀ باحال والدین انسان فکر می کنند که فرزندشان آدم شده است و از صبح تا شب دارد با کامپیوتر و دیتا و صفر و این چیزها وَر می رود و دور رفقای ناباب و از این جوری چیزها را خط قرمز کشیده است. به عنوان مثال بنده در تمامی مدّتی که در حال چت کردن می باشم مورد الطاف شدید خانواده قرار گرفته و مادرمان با اسفند بالای سرخودمان و کامپیوترمان می آید و یک دور 360 درجه اسفند را بالای کلّۀ مان می چرخاند تا خدای تاکرده چشم نخوریم و پدرمان نیز با انواع و اقسام خوراکیهای خوشمزه و مفید نظیر آب پرتقال و پسته خام و. .. از ما پذیرایی می کنند که مغزمان تقویت بشود و بتوانیم در عرصۀ علم کامپیوتر سری در سرها در آوریم و ایشان هم ذوق کنند و جلوی همکارانشان پز بدهند.اینجاست که والدین انسان یعنی مثلاً شما بدون نگرانی از اینکه یک ذرّه احساس هدر رفتن اوقات فراغت فرزندی بهشان دست بدهد و تو را به زور در کلاسهای مفید ثبت نام کنند تمام مدّت اوقات فراغت را به دستت می سپارند تا حسابی به آن گند بزنی. انسان وقتی وارد محیط چت روم می شود با انسانهای علّاف زیادی برخورد می کند که آنها نیز با بحران چگونه هدر دادن اوقات فراغت دست و پنجه نرم می کنند در آنجا متوجه گذر زمان نمی شوید.یکهو می بینید ساعت شش و هفت صبح است و شما مجبورید به مدرسه بروید و در آنجا بخوابید.بنابراین یک سری اوقات فراغت دیگرتان هم به عنوان اِشانتیون چت کردن خود به خود در مدرسه به هدر می رود. دوباره از مدرسه صاف به خانه بر می گردید و پای کامپیوتر می نشینید. همۀ فامیل به شما می بالند و لقب افتخاری گیگا بایت به شما اهدا می شود.مجدّداً مادر با اسفند می آید و پدر محترم هم با خوراکیهای خوشمزۀ تقویتی و یک سری علّاف که به مانیتور هجوم می آورند.دوباره هِی چرت و پرت می گویید، هی چرت و پرت می گویید تا کف بالا بیاورید و آرتروز انگشت و گردن بگیرید و خلاصه تا صبح علی الطلوع هی شما بقیّۀ علّافان را سر کار می گذارید و خلاصه دوباره صاف از پای کامپیوتر بلند می شوید-و به مدرسه می روید-و در آنجا می خوابید تا ساعتهای اضافۀ مدرسه رفتنتان هم حسابی هدر برود و باز زنگ منزل می خورد-و شما به خانه بر می گردید و دوباره صاف پای کامپیوتر می نشینید و مراسم سر کار گذاری علّافان را دسته جمعی با علّافهایی که توی روم شما هستند به اجرا در می آورید و دوباره صبح می شود و صاف از پای کامپیوتر بلند می شوید و به مدرسه می روید و بقیّۀ... ولی واقعاً ای خاک برسر این بشرپیشرفته ضایع بکنندها!باز آن بابای عصر حجری که خالهای دایناسورش راچپ و راست می شمرد یک ذرّه ریاضی اش تقویت می شد، تازه بی تربیت هم نمی شد و قبض تلفن هزار میلیاردی هم برای منزلشان ارسال نمی شد که بابایش بزند آن کامپیوتر را تو سر بچّۀ علّافش خرد و خاکشیر کند... چیه؟!چرا چپ چپ نگاه می کنید؟اصلاً به ما چه شما نمی دانید چطور اوقات فراغتتان را به هدر بدهید؟

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 124صفحه 17