مجله نوجوان 124 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 124 صفحه 21

2-تضاد منشاء هستی است! جناب هراکلیت معتقد است اگر تضاد نباشد، همه چیز از بین می رود و اصلاً اینکه چیزی هست، به این دلیل است که با چیز دیگر تضاد دارد و منشاء وجود همین تضاد است. تحشیهها: اوّلاً مرد حسابی! دو سطر بالاتر گفتی «وجود» نیست و نداریم؛ حالا می گویی تضاد منشأ وجود است؟! دوماً این را حسن آقای بقال هم می داند که تضاد وقتی وجود دارد، یک طرف بالاخره از بین می رود و یک خساراتی پیش می آید، نه اینکه وجودی پیدا شود. 3-عقل، به عنوان یک چیز جدا وجود دارد. هراکلیت بزرگ اعتقاد دارد عقل نه به آن معنایی که ما می دانیم، بلکه به عنوان یک نیروی کنترل کنندۀ جهان، وجود دارد؛ یعنی هر اتفاقی که می افتد را عقل به عنوان یک چیزی بیرون از موجودات، کنترل و هدایت می کند. تحشیهها: اگر عقل داشت، این چنین حرفی نمی زد! 4-جنگ، پدر هستی و صلح، پدر نیستی است! این ترجمهۀ همان اصل دوم هراکلیتوس عزیز است. جنگ یعنی تضاد و اگر نباشد، چیزی نیست؛ وقتی صلح باشد همه چیز از بین می رود. تحشیهها: حد اقل جنگ همین است که توی خانه سر می گیرد و پدر وسایل خانه را در می آورد؛ آخر آدم عاقل! چگونه جنگ پدر هستی است؟! جنگ پدر هستی را در می آورد! 5-اصل جهان از آتش است! جناب هراکلیتوس اعتقاد داشت که جهان از آتش تشکیل شده و حرف قبلیها که می گفتند از آب و خاک و عدد و. .. است، درست نیست.آتش اصل جهان است و مادة الموادِ آن. تحشیهها: از آدمی که جنگ را پدر هستی می داند، بعید نیست که آتش را اصل عالم بداند! خدا می داند اگر این هراکلیتوس یک روز دستش به پست و سمتی می رسید، چه آتشهایی که به پا نمی کرد! 6-جهان یک سال جهانی یا سال بزرگ دارد! جناب هراکلیت اولین کسی بود که اعتقاد داشت به وجود سال جهانی. سال جهانی یک دوره از حیات جهان است که یا ده هزار و هشتصد سال معمولی و یا هجده هزار سال معمولی است و بعد از آن همۀ حوادث جهان، دوباره تکرار می شود. یعنی اینهمه سال که تکرار می شود تازه یکسال از دورۀ جهان می گذرد و ما وارد سال جدید می شویم. تحشیهها: با این حساب ما الان اواسط اردیبهشت سال جهانی هستیم و تا چند روزِ جهانی دیگر هم بیشتر زنده نخواهیم بود. این چند روز هم ارزش جنگ و صلح ندارد که هراکلیت در مورد آن نظریه پردازی کرده! 7-سنت، چیز خوبی نیست و اصلاً سنت نداریم! سنت وجود ندارد و نباید هم باشد. ما باید خودمان همه چیز را از نو بیاموزیم؛ چون سنت چیز خوبی نیست، باید به جای سنت، از «شهود» بهره بگیریم و دیدگاه شهودی داشته باشیم. تحشیهها: خدا رحمت کند آقا بزرگ را که می گفت بچه را باید در همان یکی دو روز اول سنت کرد؛ سنت برای بچه خیلی ضروری است. 8-کمال،انسان را از مردم دور می کند! جناب هراکلیت اعتقاد داشت که هر چه انسان کاملتر شود،از مردم دورتر می شود و نمی تواند با جامعه هم رنگ شود. یک جور تمایز (به قول فلاسفه) پیش می آید و او را از جمع دور می کند. تحشیهها: اگر کمال از نوع هراکلیتوس باشد، همان بهتر که دور باشد تا این افکار را ترویج نکند. خاتمۀ تحشیهها: دیدید چرا زنون که شاگرد هراکلیت بود، با او مخالفت می کرد؟! خودتان قضاوت کنید.البته خدایی هراکلیتوس هم خوب صبری داشته که «زنون» را سر به نیست نکرده است. شاید ادامه داشته باشد، شماره بعد را بخوانید.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 124صفحه 21