مجله نوجوان 133 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 133 صفحه 18

مجید صالحی خرس را وا داشتند به آهنگری روزی روزگاری آهنگری تنها مشغول کار بود. امشب شام بیاین خونه ما. و اینقدرکارش سخت بود که هیچ کس پیشش کار نمی کرد. آهنگری کار درست. تا تو باشی که درست درس بخونی. نه بابا جون قول می دم یک آدم درس خون خوبی بشم. روایت شده که این آدم بعدا یکی از مشاهیر بزرگ شد. یک شام ساده درست کن دیگه تو که الکی تعارف می کنی... نمی تونی یه شام بدی..بی خود می کنی دعوت می کنی آهنگر کلی آگهی داد که شاگرد گیر بیاورد ولی نشد. مصرف یک سال آهن آلات منزل یک ماشین که با اب کار می کند. کرایه ی دو ما خانه شما زنگ زدم مهمونی رو کنسل کردم تصمیم گرفت به ابادی دیگری برود و از آنجا یک شاگرد گیر بیاوردکه در این راه به خرسی برخورد. سلام سوری جون با بچههای دوره ی دنشگاه بردارین همه نهار بیاین خونه ما آهنگر معطلش نکرد و فورا خرس را به زور به شاگردی برد. اوق..اووووووق موبایلم...صبر کن موبایلم رو بردارم نامرد...اوخخخخخ اون مارمولکه رو می خنده دوباره بزن بیاد خیلی باحاله خیلی راه مونده برسیم نه یک کوچه پایینتره روزها برای خرس وقت می گذاشت ولی فایده ای نداشت ببین پسر جان اصلا کار سختی نیست هر چی بخوای بهت می گم فقط کافیه تمرکز کنی... بابا....پشتکار....احوال خاله خرسه چطوره؟ ای نامرد الو سلام لطفا 30 تا پیتزا به اشتراک 2- به حساب آقامون بفرستید

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 133صفحه 18