مجله نوجوان 133 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 133 صفحه 20

آبی کمرنگ سفر آبی و سرنوشت سیاه همه در خوابیم! ماشین اقای آبی نرم نرمک پیچ و خم جاده را پشت سر می گذاشت.جاده انقدر خلوت بود که آقای آبی شک کرد که دارد به سوی شمال می رود و هنوز این فکر کاملا در ذهنش ننشسته بود که خود را در میان انبوه ماشینهای گران قیمت و لوکس پیدا کرد که شیشهها را بالا کشیده بودند. بچه ی آقای آبی از آقای آبی پرسید که اینها که شیشه ی ماشینهایشان را تا خرخره بالا کشیدهاند از گرما خفه نمی شوند؟و آقای آبی توضیح داد که ماشین انها کولر دارد و بچه ی آقای آبی به این فکر می کرد که کولر ماشین در کجای ماشین است و پوشالهایش را چگونه عوض می کنند. آقای آبی فکر می کرد که هیچ کس به خاطر مدیریت مصرف سوخت به مسافرت نخواهد رفت و جاده خلوت خلوت خواهد بود.در کمال تعجب ماشینهای شش سیلندر و هشت سیلندر را دید که کر و کر بنزین دود می کردند و قلپ قلپ بنزین درون باکشان ریختی می شود. جادههای شمال محاله یادم بره! در حالیکه آقای آبی بلند بلند می خواند که جادههای شمال محاله یادم بره ناگهان متوجه شد که انگار دارد در یک جاده ی کوهپایه ای معمولی رانندگی می کند و یادش نمی آمد که آیا واقعا اینجا شمال است یا نه! تمام زیبایی حاشیه ی جاده به شالیزارهای گسترده اش بود. که زنان و مردان زحمتکش تا نیم تنه در آب فرو رفته بودند و در حال شالی کاری بودند ولی از هیچ کدام از آن شالیزارها خبری نبود و در میان هر مزرعه هتل یا متل یا یک خانه ی ویلایی سبز شده بود. زنان و مردان و کودکانی که همیشه شالیزارها را اداره می کردند حالا کنار جاده ایستاده بودند و با تابلوهای «ویلا» به تبلیغ هتل متلهایشان مشغول بودند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 133صفحه 20