مجله کودک 07 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 07 صفحه 8

همسایهها دیگر عصبانی شدند و گفتند: «خب معلوم است که این دیگر بدشانسی است». زن همسایه در گوش پیرزن گفت:«دیگر مطمئنم که شوهرت دیوانه است». پیرزن فقط خندید. فردای آن روز ارباب ده آنها با ده بالاییها دعوایش شد. همة جوانها به زور ارباب چوب و چماق برداشتند و رفتند تا دعوا کنند، ولی یک ساعت بعد همه با دست و پا و سرشکسته برگشتند. مردم ده به پیرمرد گفتند: «عجب خوششانسی که پسرت نتوانست برود دعوا کند و بیخودی به خاطر ارباب خودخواه دست و پا و سرش بشکند». پیرمرد باز هم خندید و گفت: «از کجا میدانید شاید هم ...» مردم تعجب کردند، ولی آن زن دیگر چیزی در گوش پیرزن نگفت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 07صفحه 8