مجله کودک 06 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 06 صفحه 8

می­گفت: «مراقب باشید از سبد بیرون نیفتید! اگر باغبان برود و روی زمین بمانید خیلی زود خراب و پوسیده می­شوید.» باغبان یکی یکی سیبها را چید و در سبد گذاشت. درخت سیب با تعجب به شاخه­اش نگاه کرد و گفت: «پس سیب کوچولوی من کجاست؟» کاج گفت: «نگران نباش. او پیش من است. جایش گرم و راحت است. من تمام شب مراقب او بودم. نگذاشتم به زمین بیفتد و له و خراب شود.» درخت سیب خوشحال شد و گفت: «تو خیلی خوب و مهربانی. او را به باغبان بده. اگر باغبان سیب را نبرد، او خراب می­شود.» کاج گفت: «نه. من سیب کوچولو را از خودم جدا نمی­کنم. حالا او بچۀ من است». درخت سیب گفت: «نگاه کن همۀ میوه­هایم را به باغبان دادم. اگر بیشتر از این روی درخت بمانند خراب می­شوند. او را به باغبان بده، خواهش می­کنم...» کاج دلش نمی­خواست سیب کوچولو خراب شود. درخت کاج یک شب، فقط یک شب مادر سیب بود. برای آخرین بار او را بوسید و آرام قلقلکش داد. سیب خندید. درخت کاج شاخه­هایش را رو به پایین گرفت و سیب سُر خورد و افتاد توی سبد، پیش بقیۀ سیبها. باغبان رفت، سیبها را هم برد درخت سیب ماند و درخت کاج، درخت کاجی که بوی سیب می­داد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 06صفحه 8