فصل سوم: اصول رهبری
نفوذناپذیری، ارتباط مستقیم با مردم
به من گفتند کشته می شوی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : رجائی، غلامعلی

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : ۱۳۸۷

زبان اثر : فارسی

به من گفتند کشته می شوی

به من گفتند کشته می شوی

‏برای من می گویند که، از این خارجیها یک وقتی نوشته بودند، چه کردند که خودش‏‎ ‎‏دیگر کاری از او نمی آید، این اطرافیها دارند اداره می کنند او را، آن اطرافیها را من تا حالا‏‎ ‎‏نشناخته ام که او هی دارد به من می گوید ـ عرض می کنم که ـ یا فلان آدم یا فلان آدم در او‏‎ ‎‏تأثیر دارد، حال آنکه اگر مرا آنهایی که شناخته اند می دانند که من آنی که باید انجام بدهم‏‎ ‎‏تحت تأثیر واقع نمی شوم، انجام می دهم. اگر من بنا بود که تحت تأثیر واقع شده بودم، از‏‎ ‎‏اول بنا بود نباید اصلاً وارد بشوم در کار، با اینکه آن قدر به من خیرخواهی کردند‏‎ ‎‏الی ما شاءالله . خوب، من در پاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد می شد که کشته‏‎ ‎‏می شود، چه می شود، شلوغ می شود، چه می شود، پیش هم نمی رود، از اینها، لکن ما‏‎ ‎‏دیدیم که خوب، یک تکلیفی است ما ادا می کنیم. توانستیم که بحمد الله ، حالا هم‏

‏توانستیم کار را انجام بدهیم، نتوانستیم هم تکلیفی بوده است ادا کردیم.‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

  • )) همان؛ ج 17، ص 288ـ289.