هیچ کس پا نشد، من پا شدم
در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه، مسجدشاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کارمی آورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و آن طور که من شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت الله . و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان ـ جا هم ندادند.
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 274