اما حقیقت ادبار عقل کلّی که در حدیث دیگر به اقبال تعبیر شده عبارت است از: ظهور نور آن از ماورای حجابهای غیبی در مرائی تعیّنات خلقیّه به ترتیب نزولیِ مرتبه بعد مرتبه تا نزول به حضرت شهادت مطلقه، که طبیعة الکل مرآت آن است، و در کلمات شریفه معلم اوّل «ارسطاطالیس» است که:
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 39 «العقل نفس ساکن، و النفس عقل متحرّک»
و این اقبال اشارۀ به کمال اتصال بین عوالم و شدّت اتحاد آنهاست که به ظاهریّت و مظهریّت و جلوه و تجلی و بطون و ظهور، از آن تعبیر می کنند و این قول حق تعالی به اقبال و ادبار عبارت از قول تکوینی است؛ همچون قول قرآنی: «اذا ارادَ شَیئاً ان یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» که عبارت از: افاضۀ اشراقی و تجلّی غیبی الهی است و شاید اختلاف تعبیر در روایات شریفه که در بعضی، اقبال بَدلِ ادبار، و ادبار بدلِ اقبال است، اشاره به آن باشد که اقبالِ حقیقت عقلیّه عین ادبار، و ادبار آن عین اقبال است؛ یا به واسطه آن که حرکت دوریّه است در قوس صعود و نزول، و در حرکات دوریّه مبدا و منتهی یکی است؛ گرچه این حرکت دوریّۀ معنویّه است و یا برای احاطۀ قیومیّه حق است؛ چنانچه در حدیث وارد است که: بطنِ ماهی، معراج یونس بود؛ چنانچه عروج به
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 40 سماوات، معراج ختمی. پس اقبال به غیب مطلق، عین ادبار، و ادبار عین اقبال خواهد بود.
و اقبالِ عقل کلّی عبارت از: رجوعِ طبع الکلّ به مثال الکلّ و مثال الکلّ به نفس الکلّ و نفس الکلّ به عقل الکلّ و عقل الکلّ به فناء کلّی است «کَما بَدَاکُم تَعُودُونَ» و این مُنتَهِی به قیامت کبری شود.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 41