بدان که از برای توکل به حسب لغت و در اخبار و آثار و کلمات بزرگان، معانی متقاربه[ ای] شده است که صرف وقت در بسیاری از آنها لزومی ندارد. از این جهت اشاره به بعض از آنها می کنیم.
ظاهر آن است ـ چنانچه مشتقات آن دلالت بر آن دارد ـ به معنی واگذاری امر است به معتمدی از باب آن که خود را در صورت دادن آن امر عاجز می بیند و از این باب است، وکالت و توکیل.
و شاید آنچه که اهل لغت مثل جوهری در صحاح و دیگران گفته اند که:
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 199 «التوکّل اظهار العجز و الاعتماد علی غیرک» تفسیر به لازم باشد. و ممکن است اصلش به معنی عجز باشد؛ چنانچه گویند: «رجلٌ وَکَلٌ ـ بالتحریک ـ وَ وُکَله مثل هُمَزه؛ ای عاجز یکل امره الی غیره» و ایکال امر به غیر لازمه عجز باشد. و بعض اهل معرفت گوید: «التّوکُّل کِلة الامر کلّه الی مالکه و التّعویل علی وکالته»؛ یعنی توکّل، واگذار نمودن جمیع امور است، به مالک آن و اعتماد نمودن به وکالت او است. و بعضی گفته اند: «التّوکّل علی الله: انقطاع العبد الیه فی جمیع ما یامله من المخلوقین»؛ یعنی توکل به خدا منقطع شدن بنده است به خدا در هر چه که امیدوار بود از خلایق. و بعضی از عرفا فرموده اند: «التوکّل طرح البدن فی العبودیة و تعلُّق القلب بالربوبیة»؛ یعنی توکل صرف کردن بدن است در عبودیت خدا و پیوند نمودن قلب است به مقام ربوبیّت حق. و در روایات شریفه نیز راجع به توکل فرموده هایی است که پس از این، بعضی از آن مذکور خواهد شد.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 200